سی مورد
هوالحکیم و الخبیر
اعمال تحریم ظالمانه علیه ایران
بعد از انقلاب اسلامی تحریمهای ایران شروع شد این تحریمها شامل تحریم اقتصادی، دارویی،تحریم بیمه و ... بود. تحریمها با اینکه به اقتصاد ایران ضربات شدیدی وارد کرد اما هیچگاه نتوانست کشور و ملت بزرگ ایران را به ذلت بکشاند. تحریم های ایران به بهانه های مختلفی صورت میگرفت: حقوق بشر، مسئله هسته ای، مسائل موشکی، حمایت از تروریست
آمریکا همچنین از طریق قطعنامه های سازمان ملل، کشورهای اروپایی متحد خودش را نیز به تحریم ایران سوق داد. در طول این سال ها بسیاری از نهادهای ایران مانند بانک و موسسات مالی، اشخاص، شرکت ها، سپاه پاسداران و ... در لیست تحریم های آمریکا قرار گرفتند. در برجام هم که قرار به تعلیق برخی تحریم ها بود مشخص شد هیچ ارادهای برای این کار وجود ندارد و نه تنها تحریمی تعلیق نشد بلکه تحریمهای جدیدتری نیز تصویب شد. و تحریمهای جدید را که میتوان از آنها به عنوان «سیاهچاله تحریم» نام برد میتواند اقتصاد هر کشور توسعه یافته ای را مختل کند و مردم هر کشوری را به خطر بیندازد.
تهاجم فرهنگی و جنگ نرم علیه ملت ایران
پیروزی انقلاب اسلامی ایران به عنوان بزرگ ترین و مهم ترین انقلاب نرم و فرهنگی، امریکا را بر آن داشت تا با راه اندازی جنگ نرم علیه ایران، از گسترش و نفوذ قدرت جمهوری اسلامی ایران جلوگیری کند. از این رو، در چند حوزه، تهدیدات نرم خود را علیه کشورهای خاورمیانه به ویژه ایران طراحی کرده است.روش ها و فعالیت های مورد استفاده در جنگ نرم در حوزه فرهنگی اجتماعی به شرح زیر است:
ـ ایجاد شبهه در آموزه های دینی
ـ حمایت مکرر و مؤکد از حقوق بشر و دموکراسی در ایران
ـ تدارک شبکه های متعدد رادیو تلویزیونی برای ایرانیان با استفاده از جدیدترین فن آوری ها
ـ بی اهمیت جلوه دادن منابع خبری نظام به ویژه صدا و سیما
ـ ایجاد تصویری دل فریب از امریکا در اذهان مردم
ـ از بین بردن انگیزه دفاع از کشور و ناموس در صورت حمله نظامی امریکا
ـ القا حس ناتوانی و بدبینی به آینده، تنبلی و هوس رانی
ـ گسترش فساد و اعتیاد در جوانان کشور.
آمریکا برای تغییر نظام ایران باید در ابتدا فرهنگ این مردم رو از بین ببرد و در این راه از هیچ تلاشی فروگذار نیست. علم کردن شخصیت های مجهول، قرار دادن ایران باستان در برابر ایران کنونی، ایجاد شکاف بین مردم، تلاش در جهت از بین بردن فرهنگ ایثار و شهادت از جمله اقداماتی است که هم اکنون آمریکا برای مقابله با ایران از آنها استفاده میکند.
اقداماتی از جمله سند 2030 یونسکو که آموزش و پرورش کشور را هدف قرار داده مصداق تهاجم فرهنگی است. تغییر سبک زندگی مردم و میل دادن مردم به سوی ظاهرگرایی و تجملطلبی از اقداماتی بوده که مشخصا تا حدودی موفق بوده و تبلیغات کنونی صدا و سیما نشان میدهد که دشمن در تهاجم فرهنگی زیاد هم عقب نیست بلکه حتی به لایههایی از رسانه ملی هم نفوذ کرده است تجملگرایی و استفاده ابزاری از زنان در تبلیغات کالاها در صدا و سیما به شدت رواج پیدا کرده است. مطمئنا گام بعدی آمریکا پس از تغییر و تحریف فرهنگ مردم، همسان سازی مردم با فرهنگ غرب است.
کودتای 28 مرداد
کودتای 28 مرداد 1332 را میتوان در زمره مواردی نام برد که ابعادی از آن هیچگاه مشخص نشد. دکتر مصدق به عنوان یکی از نمادهای ملیگرایی و مقابله با زیادهخواهی غرب شناخته میشد. دستور کودتا 28 مرداد که در آمریکا با نام «عملیات آژاکس» از آن یاد میشود از طرف چرچیل و آیزنهاور صادر شده بود. اولی به خاطر انتقام ملی شدن صنعت نفت و دومی به خاطر ترس از حاکم شدن کمونیسم بر ایران، خلع دکتر مصدق به وسیله انجام کودتا یک بار هم قرار بود در سال ۱۳۳۱ بیفتد. اما مصدق متوجه شد و با تعطیل کردن سفارت انگلیس در تهران و اخراج تمام دیپلماتهای انگلیسی، این برنامه را ناکام گذاشت. غروب روز ۲۴ مرداد ۱۳۳۲ گروهی از افسران سیا در ویلای امنی در تهران گردهم آمدند. قرار بود در نیمه شب آن روز رمز عملیات آژاکس با عنوان «حالا دقیقاً نیمه شب است» به صورت رمز از رادیو بیبیسی اعلام شود. عملیات آژاکس در ۴ مرحله انجام میشد:
1. تبلیغات منفی در مساجد، جراید، خیابانها علیه مصدق به خاطر روابط نزدیکانش با حزب توده و شوروی.
2. خلع مصدق از نخست وزیری با فرمان شاه.
3. تظاهرات گروههای از مردم به نفع شاه و سلطنت.
4. ظاهر کردن پیروزمندانه سرلشکر زاهدی به عنوان نخست وزیر جدید از سوی شاه.
فرمان عزل مصدق را یک ساعت بعد از نیمه شب ۲۵ مرداد سرلشکر نصیری که رئیس گارد سلطنتی بود با همراهی تانک و زرهپوش از سعدآباد به خیابان کاخ آورد تا در منزل دکتر مصدق به او ابلاغ کند. مصدق که با تلفن از حرکت این گروه باخبر شده بود فرمان را گرفت و رسید داد و نیروی محافظ مقر او بلافاصله نصیری و نیروی همراه او را بازداشت کردند. شاه که قبلاً به کلاردشت رفته بود با شنیدن خبر به رامسر رفت و از آنجا با هواپیما به بغداد و سپس به رم پرواز کرد.
صبح ۲۵ مرداد خبر اقدام نصیری در شهر منتشر شد و همه دانستند که کوششی برای برکناری مصدق صورت گرفت و ناموفق بود. کودتای 25 مرداد شکست خورده بود.
رئیس دفتر تیمسار فضل الله زاهدی که از اعضای سازمان نظامی حزب توده بود، برنامه کودتا را سه روز قبل از کلید خوردن کودتای ۲۸ مرداد به حزب توده ایران اطلاع داده بود. از این روی حزب توده شروع به سازماندهی تظاهرات در تهران و شهرستانها به نفع محمد مصدق کرد. در این بین گروهی نیز به شایعه پراکنی و اقدامات تندروانه از قبیل تهدید روحانیون و توهین به مقدسات اسلامی و درخواست الغای سلطنت و حتی رئیسجمهور شدن مصدق را مطرح کردند. مصدق که تظاهرات را در خدمت طرفداران سلطنت میدانست، دستور جلوگیری از تظاهرات را به پلیس و ارتش ابلاغ کرد. از ساعات اولیه صبح ۲۸ مرداد جمعیتی از سمت جنوب به سمت مرکز شهر تهران به راه افتادند.
با شروع تظاهرات، گروههایی از مردم نیز تحت تأثیر این جوّ به صف شعاردهندگان علیه مصدق پیوستند و از سوی دیگر، نظامیانی که با دریافت پول به شرکت در کودتا رضایت داده بودند، همراه جمعیت شدند. اسناد منتشر شده در آمریکا نشان میدهد که در همین زمان، بیشتر مقامهای ارشد نظامی و حتی خود فضلالله زاهدی مخفی شده یا به آمریکاییها پناه برده بودند.
چند ساعت پس از شروع تظاهرات، غوغاگران به پشتگرمی تانکها دفتر نزدیکان و روزنامههای هوادار مصدق را غارت کردند. در این میان، دفتر حزب توده نیز از یورش «شاه دوستان» و «کمونیسم ستیزان» در امان نماند. دولت مصدق و حتی حامیان او در ارتش واکنشی به این تحولات نشان ندادند.
روایتهای متعددی از دلایل بی تحرکی مصدق و هواداران او شدهاست: جدی نگرفتن خطر، ضعف در تصمیمگیری بموقع، عدم ارتباط مناسب در سطوح بالا یا فرسودگی توأم با ناامیدی مصدق و یارانش، نمونههایی از این روایات است. به هر روی، ساعاتی پس از ظهر درگیریهای بین طرفداران و مخالفان مصدق به اطراف خانه او کشیده شد. عده اندکی از نظامیان وفادار به مصدق با همه توان در برابر یورش جمعیت و نظامیان حامی کودتا مقاومت کردند اما تصرف ساختمان رادیو، پایان واقعی ماجرا بود. در ساعات پایانی روز، مقاومت در اطراف خانه نخست وزیر هم شکسته شد، جمعیت خانه مصدق را غارت کردند و او از طریق بام خانهاش جان به در برد.
عوامل کودتا با پیگیری و خرج کردن مبلغ زیادی پول نیروهایی از اوباش و زنان محلات مختلف را یکدل کردند و صبح روز چهارشنبه ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲ خیابانهای تهران شاهد حرکت این نیروها و نیروهای نظامی با شعار «جاوید شاه» بود. تا بعد از ظهر خیابانها در کنترل افرادی بود که به طرفداران مصدق حمله میکردند. دفترهای احزاب و نشریات طرفدار مصدق یا حزب توده غارت شد و به آتش کشیده شد. منزل دکتر مصدق نیز با تانک و مسلسل مورد حمله نیروهای نظامی کودتا قرار گرفت و مصدق دستور عدم مقاومت به نیروی محافظ نخستوزیری داد و در خانه همسایهاش پناه گرفت. گروههای ضد مصدق و نظامیان به غارت منزل وی پرداختند. میراشرافی فرمان عزل مصدق و نصب سرلشکر زاهدی را از رادیو خواند. سرلشکر زاهدی که در این مدت نزد مأموران آمریکایی مخفی بود از مخفیگاه به درآمد. مردم با سکوت و حیرت این رویدادها را ناظر بودند. نه مصدق، نه طرفداران مصدق و نه حزب توده که وعده «تبدیل کودتا به ضد کودتا» را در روزهای گذشته میداد اقدامی برای مقابله نکردند و کودتا پیروز شد.
کودتای ۲۸ مرداد تأثیر مهمی بر روابط ایران و آمریکا گذاشت که هنوز آثار آن در روابط دو کشور محسوس است. در ۱۸ مارس سال ۲۰۰۰ میلادی مادلین آلبرایت وزیر امورخارجه آمریکا در سخنرانی خود گفت: « در سال ۱۹۵۳ آمریکا نقش مؤثری در ترتیب دادن براندازی نخستوزیر محبوب ایران محمد مصدق داشت. دولت آیزنهاور معتقد بود که اقداماتش به دلایل استراتژیک موجّهند ولی آن کودتا آشکارا باعث پسرفت سیر تکامل سیاسی ایران شد و تعجبی ندارد که هنوز بسیاری از ایرانیان از این دخالت آمریکا در امور داخلی آنان ناراحتند. علاوه براین در ربع قرن بعد از آن ایالات متحده و غرب پیوسته از رژیم شاه حمایت کردند. دولت شاه هرچند کارهای زیادی برای پیشرفت اقتصادی ایران انجام داد، مخالفان خود را بیرحمانه سرکوب کرد.»
همچنین اوباما و هیلاری کلینتون نیز در سالهای اخیر به نقش آمریکا در کودتای 28 مرداد اشاره کردند.
شهادت دانشجویان در 16 آذر 1332
پس از وقوع کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، سازمانهای سیاسی تشکیل دهنده جبهه ملی، برای دوره کوتاهی در یک ائتلاف ضعیف، تحت نام نهضت مقاومت ملی به مقاومت سیاسی دست زدند و تظاهراتها و اعتصابهای پراکندهای در پاییز همان سال در دانشگاه تهران و همچنین بازار، از جمله در تاریخ ۱۶ مهر و ۲۱ آبان، در اعتراض به محاکمه مصدق برگزار شد. چند هفته پس از این وقایع، اعلام شد که روابط ایران و بریتانیا (که در زمان نخست وزیری مصدق قطع شده بود) از سر گرفته خواهد شد و ریچارد نیکسون نایب ریاست جمهوری وقت آمریکا برای دیدار رسمی به ایران خواهد آمد. این موضوع بهانه لازم برای اعتراضات را فراهم کرد و در ۱۶ آذر به سفارش نهضت مقاومت ملی، دانشجویان فعال به سخنرانی در کلاسها پرداختند و ناآرامی تمامی محوطه دانشگاه تهران را فرا گرفت. دولت وقت برای پیشگیری از هرگونه اقدام بعدی تصمیم به سرکوب اعتراضات گرفت. سربازان و نیروهای ویژه ارتشی پس از هجوم به دانشگاه، به کلاسهای درس حمله کرده و صدها دانشجو را بازداشت و زخمی نمودند. نیروهای امنیتی در دانشکده فنی، اقدام به شلیک تیر کردند که موجب مرگ سه دانشجوی این دانشکده به نامهای احمد قندچی، آذر (مهدی) شریعترضوی و مصطفی بزرگنیا شد. فردای آن روز نیکسون به ایران آمد و دکترای افتخاری در رشته حقوق را در دانشگاه تهران که در اشغال مشهود نیروهای نظامی بود، دریافت کرد. 16 آذر بعدها به روز دانشجو معروف شد.
تحکیم پایه های حکومت استبدادی شاه و حمایت از آن
تا پیش از کودتای ۲۸ مرداد، کمک مالی آمریکا به رژیم پهلوی چیزی حدود ۳/۱ میلیون دلار بود اما ۱۲ روز بعد از کودتا، وقتی شاه از آمریکا درخواست وام کرد، کاخ سفید یک وام ۴۵ میلیون دلاری در اختیار رژیم طاغوت قرار داد. کمک های مالی آمریکا در سال پس از کودتا بالغ بر ۷۰ میلیون دلار – یعنی ۶۰ برابر رقم قبلی- شد و در سال بعد از آن به ۲۵۰ میلیون دلار رسید. اختصاص این وامها در حالی بود که آمریکاییها ثروت کلان ملی کشورمان را به یغما می بردند.
حمایت های آمریکا در طول دوران سلطنت ننگین پهلوی تا پیروزی انقلاب اسلامی ادامه داشت. کارتر سال قبل از پیروزی انقلاب – دی ماه ۱۳۵۶- طی سفری که به ایران داشت، علیرغم آنکه موج فزاینده مبارزه مردم مسلمانی که از نظام سلطه طاغوت و شرق و غرب خسته شده و برای آرمان آزادی و استقلال خود و کشورشان مبارزه می کردند، ایران را «جزیره ثبات»! نامید و علاقه خود را نسبت به رژیم دیکتاتوری پهلوی چنین بیان کرد: «هیچ کشور دیگری در جهان برای برنامه ریزی مشترک، از ایران به آمریکا نزدیک تر نیست و هیچ رهبر دیگری نزد من احترامی عمیق تر و رابطه ای دوستانه تر از شاه ندارد.
تاسیس سازمان مخوف ساواک
پس از کودتای 28 مرداد 1332، آمریکا، فضا و شرایط را بهمنظور حضور و حاکمیت بلامانع خویش در ایران مساعد یافته و در صدد برآمد تا در تمام شئون ایران دخالت کرده و جایگزین انگلیس شود. یکی از زمینههای مورد نظر، بخش امنیتی و اطلاعاتی بود. تا پیش از این مقطع، انگلیس از حضوری پررنگتر برخوردار بود و آمریکا نیز بهمنظور کسب جایگاه مناسب تلاش میکرد; ولی نتایج جنگ جهانی دوم و توافقات جدید در تعیین حوزههای نفوذ و همچنین کمک مؤثر و مستقیم آمریکا در پیروزی کودتا و بازگرداندن محمدرضا به ایران در سال 1332، آزادی عمل بیشتری را برای آمریکا فراهم کرد و از این تاریخ بود که آمریکاییها، با تمام امکانات وارد عرصههای مختلف شدند و حاکمیت بلامنازع خود را تثبیت کردند. در این راستا، هدایت و کنترل دو پایگاه بیش از دیگر پایگاهها مورد نظر آنها بود: ارتش و راهاندازی سازمان اطلاعات و امنیت داخلی. اولی، بهمنظور حفاظت و حراست از مهرهای که توسط آنها مجدداً در ایران روی کار آمده بود، در مقابل هجوم بیگانگان و ایجاد نقش ژاندارمی در منطقه خاورمیانه برای سرکوبی نهضتهای آزادیبخش; و دومی، بهمنظور حمایت و پشتیبانی و حفظ او در مقابل نیروهای داخلی.
طبیعی بود که اگر ایران میبایست پایگاه اصلی آمریکا در منطقه باشد، به یک سیستم اطلاعاتی و امنیتی قوی نیاز داشت. مضافاً اینکه در شمال آن رقیب اصلی آمریکا، یعنی شوروی کمونیستی، با حضور خود این پایگاه غرب را تهدید میکرد. به علاوه تأسیس دستگاه اطلاعاتی و امنیتی ایران توسط آمریکا به او این امکان را میداد تا تسلط کامل خود را تأمین کند و نفوذ خود را در ایران عمق بخشد.
پس از سقوط مصدق، کشف یک شبکه وسیع جاسوسی از طرف روسها در ارتش ایران شاه را به سختی تکان داد. این شبکه که به وسیلة حزب توده سازمان داده شده بود صدها افسر را تا بالاترین ردههای فرماندهی شامل میشد. پس از کشف و متلاشی شدن این شبکه، شاه به فکر تشکیل یک سازمان اطلاعاتی مجهز و مدرن افتاد و برای مقابله با تشکیلات نیرومند جاسوسی روسها در ایران به دوستان آمریکایی خود متوسل شد. در سال 1957 (1335) سازمان سیا طرح و چارچوب تشکیلاتی یک سازمان جدید اطلاعاتی را به شاه داد و خود در تأسیس و سازمان دادن آن مشارکت کرد. این تشکیلات که به نام سازمان اطلاعات و امنیت کشور نامیده میشد به زودی به نام مخفف آن یعنی ساواک شهرت یافت. به همین منظور، ساواک با هدایت آمریکاییها و با ساختاری مشابه سازمانهای جاسوسی سیا و F.B.I در دو زمینه فعالیت اطلاعاتی و امنیتی تأسیس و شروع به کار کرد. بنابراین ساواک توسط مستشاران آمریکایی راهاندازی شد.
قتل عام مردم در 15 خرداد 1342
به دنبال دستورالعمل رژیم شاهنشاهی در مورد مراسمات محرم، امام خمینی رحمه الله علیه در 13 خرداد علیه شاه در مدرسه فیضیه سخنرانی آتشینی کردند. پس از این سخنرانی در نیمه شب 15 خرداد امام دستگیر و به تهران منتقل شدند. هنوز چند ساعتی از این حادثه نگذشته بود که خیابانهای شهر قم، زیر پای مردان و زنان انقلابی که در اعتراض به رژیم پهلوی و حمایت از رهبرشان فریاد برآورده بودند، به لرزه در آمد. این صحنه، در آن روز در تهران و چند شهر دیگر نیز به وجود آمد.
به دنبال خیزش همگانی در واکنش به بازداشت امام خمینی، بازوی سرکوب رژیم پهلوی به سرعت فعال شد و با وسعت یافتن تظاهرات، محمدرضا پهلوی به کاخ سعدآباد رفت و فرماندهی عملیات سرکوب را شخصا بر عهده گرفت. امروزه شواهد حاکی از آن است که محمدرضا پهلوی در کشتار مردم ایران در 15 خرداد تنها نبود بلکه آمریکا و رژیم صهیونیستی نیز در این قتلعام نقش داشته اند.
آمریکا به شاه مشاوره نظامی میداد و از طریق تسلیحات رژیم را تقویت میکرد. "جیمزبیل" کشتار 15 خرداد را وجه دیگر سیاست "اتحاد برای پیشرفت" کندی میداند. وی در این مورد میگوید دولت کندی با برنامه اتحاد برای پیشرفت درصدد بود تا برای تضمین ادامه وضعیت سیاسی فعلی کشورهای جهان سوم که عمدتاً زیر سلطه غرب و بخصوص آمریکا بودند، اصلاحاتی را پیشنهاد کند. تأکید شدید بر اقدامات ضدشورش و کنترل پلیس بر اوضاع داخلی، شاهدی بر این مدعاست.
جیمز بیل، در جای دیگر، مستقیماً دولت آمریکا را مسئول سرکوب خونین مردم در
این ماجرا میشمارد و مینویسد: «نتیجه نهایی و نکته جالب سیاست اصلاحات کندی این
است که آمریکا عمیقتر از هر زمان دیگر، در امور داخلی ایران درگیر شد. این کشور
به دلیل حمایت از سیاستهای اصلاحاتی و برنامههایی نظیر سپاه صلح، وجهه آمریکا را
در نزد گروههای خاصی از افراد طبقه متوسط بالا برد. با وجود این اقدامات
سرکوبگرانه و خشن رژیم شاه به شکلی که هزاران ایرانی غیر مسلح تظاهرکننده را در
کوچهها و خیابانهای شهرهای سراسر کشور به خاک و خون کشید، این وجهه آمریکا را
خدشهدار ساخت. درست به همان صورت که میتوان اعتبار انجام برخی اصلاحات را به
آمریکا داد، باید همچنین گناه سیاست سرکوب را به گردن آن گذاشت.» باید توجه داشت
که رژیم شاه در سرکوب قیام پانزده خرداد، از رایزنیها و مشاورههای کارشناسان سیا
و ام.آی.6 نیز بهره میبرد. براساس گزارشهای
موجود، در 15 خرداد 1342، «یکی از مستشاران نظامی آمریکا در دفتر ریاست ساواک
مستقر شده و از صبح تا عصر اخبار و وقایع 15 خرداد را از طریق بی سیم به سفارت
آمریکا در تهران مخابره کرد.»
تحمیل قانون کاپیتولاسیون و تحقیر ملت بزرگ ایران
کاپیتولاسیون عبارت است از معاهدهاى که بهموجب آن، بیگانگان حق اقامت در کشور دیگرى را براى خود تحصیل مىکنند و از برخى حقوق و مزایاى «اختصاصى» بهرهمند مىشوند.
در تیرماه 1343 محمدرضا شاه به آمریکا رفت و مورد استقبال گرم مقامات آمریکایى قرار گرفت. در مسائلى که مورد بحث و تبادل نظر طرفین قرار گرفت، اعطاى کمکهاى نظامى آمریکا، منوط به وضع مقررات قضایى و مصونیت نظامیان آمریکا شد. پس از بازگشت شاه از آمریکا، لایحه مزبور در مجلس سنا طرح شد. در سوم مرداد 1343 مجلس سنا جلسه فوقالعادهاى تشکیل داد و بعد از طرح لوایح مختلف، لایحه کاپیتولاسیون، مطرح شد و با 74 رأى موافق در مقابل 61 رأى مخالف به تصویب رسید. بر اساس این قرارداد به دولت اجازه داده مىشود که رئیس و اعضاى هیئتهاى مستشارى نظامى ایالات متحده آمریکا در ایران که بهموجب موافقتنامه مربوط در استخدام دولت شاهنشاهى باشند، از مصونیتهایى که شامل کارمندان ادارى و فنى موصوف در بند (و) ماده اول قرارداد وین که در تاریخ هیجدهم آوریل 1961م. (29 فروردین 1340) به امضا رسیده است، برخوردار شوند. اسناد و مدارک موجود، گویاى این واقعیت است که دولت کندى با دریافت این امتیاز از پهلوى دوم، اهداف و انگیزههایى را بهدنبال داشته که مىتوان آنرا اینگونه بر شمرد: تحقیر ملت ایران؛ اسکان مستشاران، کارشناسان، کارمندان فنى و ادارى و دیگر اتباع آمریکا در ایران؛ قبضهکردن بازار ایران؛ واداشتن مقامات ایران به نگهبانى از اتباع آمریکا و ایجاد یک روحیه وابستگى و برترىجویى در برابر رقیبان.
اگرچه رژیم در صدد آن بود تا تصویب لایحه کاپیتولاسیون در جامعه بازتاب چندانى نداشته باشد، اما امام خمینى(ره) چند روز پس از تصویب لایحه از آن آگاه شدند و در جلسهاى فرمودند: «این از آن امورى است که ما باید دنبال کنیم و عزت اسلام را زنده کنیم. این قصه رأى زنها نیست که آنها به ما وصله ارتجاعى بچسبانند، این قصه تقسیم اراضى نیست که به ما بگویند طرفدار مالکین هستند، این مسألهاى است که تمام آزادىخواهان دنیا این مسأله را قبول دارند که ما براى آزادى مىجنگیم. ما هدفمان یک هدف ارتجاعى نیست؛ ما هدفمان این است که از زیر یوغ استعمار آمریکا و اسرائیل بیرون بیاییم. ما مىخواهیم یک ملت مستقل باشیم نه زیر یوغ استعمار آمریکا که مستشارانش در مملکت ما هرچه جنایت مىخواهند بکنند، بکنند و هیچ دستگاه قضایى حق نداشته باشد آنها را دستگیر کند.»
فرار سران خائن ایران به آمریکا
پس از انقلاب بسیاری از افرادی که با انقلاب مخالف بودند و برخی از منافقین و بسیاری از نظامیان خائن به مردم تحت حمایت آمریکا به این کشور فرار کردند تا برگ دیگری از دشمنی آمریکا با مردم مسلمان ایران در تاریخ شکل گیرد. به عنوان مثال ارتشبد غلامعلی اویسی که دستور قتل عام مردم در 15 خرداد 1342 و 17 شهریور 1357 را داده بود به بهانه معالجه از ایران فرار کرد. ارتشبد ازهاری نیز در اواسط دی ماه 57 به بهانه بیماری استعفا و به آمریکا فرار کرد. افراد دیگری نیز مانند حسن طوفانیان هم به آمریکا گریختند.
تبدیل سفارت به لانه جاسوسی
سیزدهم آبان سال 1358، ساختمان سفارت امریکا در تهران به دست گروهی از دانشجویان معترض تصرف شد. از زمان پیروزی انقلاب اسلامی ایران تا زمان تسخیر سفارت امریکا در تهران، دیپلماتهای امریکایی مستقر در سفارتخانه، از هیچ کوششی برای مقابله با نظام نوبنیاد جمهوری اسلامی ایران فروگذار نمیکردند. تماس با سرکردگان گروههای ضد انقلاب، ارتباط حمایتی با شبکههای کودتا و براندازی در داخل کشور و تأمین مالی گروهکهای تروریستی که در غرب و جنوب ایران به انفجار لولههای نفتی یا ایجاد ناامنی و بیثباتی در مناطق کردنشین مشغول بودند، از عملکردهای مأموران سیاسی فعال در ساختمان سفارت امریکا بود. این حقایق در اسناد لانه جاسوسی نیز آمده است. برخی مسئولان بلندپایه دولت کارتر، پس از شکست وی در انتخابات سال 1359 در خاطرات خود، به نقش نامطلوب و مخرب دستگاه حکومتی امریکا علیه ایران که از طریق سفارتخانه آن کشور در تهران هدایت میشد، اقرار کردند. سفارت امریکا در تهران، طی زمستان 1357 تا پاییز 1358 به مرکز فرماندهی عملیات جاسوسی و خرابکاری علیه نظام جمهوری اسلامی ایران تبدیل شده بود، نظامی که عمر سیاسی آن به یک سال نمیرسید. بااین حال سفارت امریکا زمانی به دست دانشجویان تسخیر شد که امریکا، خواست مشروع ملت ایران برای بازگرداندن شاه و اموال و داراییهای بلوکه شده ایران را نادیده گرفت و حتی امکاناتی گسترده در اختیار فراریان حکومت شاه گذاشت تا تشکیلات خود را علیه انقلاب سازماندهی و فعال کنند. امام از تسخیر لانه جاسوسی آمریکا به انقلاب دوم تعبیر کردند.
ترور
سازماندهی، هدایت و حمایت از نیروهای ضد انقلاب داخلی؛ حرکت های تجزیه طلبانه در کردستان، خوزستان،سیستان و بلوچستان، ترکمن صحرا و آذربایجان و همچنین پشتیبانی از گروهک منافقین پس از آنکه از سال ۶۰ وارد فاز شورشهای مسلحانه خیابانی و عملیات تروریستی شد، از جمله اقدامات آمریکا علیه نظام اسلامی به شمار می رود. از جمله این حملات تروریستی می توان به ترور شهید بهشتی و 72 تن از یاران باوفایش در 7 تیر 1360 و ترور شهید رجایی و شهید باهنر در 8 مرداد همان سال اشاره کرد. مسعود رجوی سرکرده گروه منافین میگوید: همانگونه که اطلاع دارید من در سال های 1981 تا 1986 در پاریس بودم، در آن سالها ... به ما تروریست نمیگفتند، هر چند که کاخ سفید و کاخ الیزه میدانستند و با کاخ الیزه هم ارتباط داشتیم میدانستند که چه کسی حزب جمهوری را در ایران منفجر کرد ... آنها میدانستند و خوب هم میدانستند، ولی صفت تروریست هم به ما نزدند .
مصادره اموال ایران توسط آمریکا
دشمنی آمریکا به ایران باعث شد در چندین مورد به اموال مسدود شده ایران به بهانههای واهی دستبرد بزند: در تاریخ ۹ خرداد ۱۳۸۲ (۳۰ می ۲۰۰۳) بهموجب یکی از احکامی که در این قالب و بدون هیچ مبنای حقوقی و واقعی علیه جمهوری اسلامی ایران صادر شد، دادگاه واشنگتن دی سی به بهانه واهی شکایت خانوادههای ۲۴۱ نظامی کشته شده در انفجار مقر تفنگداران آمریکایی در بیروت در سال ۱۳۶۲ (۱۹۸۳ م)، به ناروا جمهوری اسلامی ایران را مسئول شمرد
در تاریخ ۱۶ شهریور ۱۳۸۶ (۷ سپتامبر ۲۰۰۷) همان دادگاه در حکم ناروای دیگری، ایران را به پرداخت ۶ /۲ میلیارد دلار به عنوان غرامت به بیش از هزار نفر از اعضای خانواده کشتهشدگان حوادث تروریستی محکوم کرد که «پرونده پترسون» نامیده میشود و مبنای ضبط غیرقانونی اوراق قرضه بانک مرکزی به ارزش حدود ۷۵ /۱ میلیارد دلار قرار گرفته است.
در تاریخ دی ماه ۱۳۸۶ (ژانویه ۲۰۰۸)، کنگره آمریکا در تداوم رویکرد خصمانه علیه ملت ایران و در قالب قانون بودجه نظامی سال ۲۰۰۸، بار دیگر قانون مصونیت دولتها را اصلاح نمود، بر اساس این اصلاحیه اجازه ضبط اموال دولتهای به اصطلاح «حامی تروریسم» در اجرای احکام دادگاههای آمریکایی داده شده است. این مصوبه که نه تنها مخالف قوانین آمره حقوق بینالملل است بلکه موازین قانون اساسی آمریکا در مورد تفکیک قوا را نیز نقض میکند، امکان اقدام تجاوزکارانه در اجرای احکام غیرقانونی دادگاههای آمریکا برای دستبرد به اموال جمهوری اسلامی ایران را فراهم کرد. این اصلاحیه در تاریخ ۸ بهمن ۱۳۸۶ (۲۸ ژانویه ۲۰۰۸) با امضای جرج بوش، رئیسجمهور وقت آمریکا اجرایی شد
در تاریخ ۲۳ خرداد ۱۳۸۷ (۱۲ ژوئن ۲۰۰۸) شعبه جنوب نیویورک دادگاه فدرال آمریکا نخستین دستور دستبرد و مصادره اوراق قرضه مربوط به بانک مرکزی را در اجرای حکم خسارت ۶/۲ میلیارد دلاری در پرونده «پترسون» صادر نمود
در تاریخ ۱۶ بهمن ۱۳۹۰ (۵ فوریه ۲۰۱۲)، اوباما رئیسجمهور امریکا، دستور اجرائی شماره ۱۳۵۹۹ را صادر نمود که بر اساس آن کلیه داراییهای جمهوری اسلامی ایران منجمله اموال بانک مرکزی در قلمرو ایالاتمتحده مسدود شد.
در سالهای اخیر نیز دو میلیارد دلار از پول های ایران توسط آمریکا به یغما برده شد و در جدیدترین اقدام نیز برج 36 طبقه علوی در آمریکا مصادره گردید. و اگر برخورد جدی نشود این اتفاقات تکرار خواهد شد.
حمله نظامی و واقعه طبس
در ۵ اردیبهشت 1359 هواپیماها و بالگردهای آمریکایی برای آزادی ۵۳ گروگان در تهران وارد فضای پروازی ایران شدند. در هنگام اجرای عملیات با ورود به حریم هوایی ایران یکی از بالگردها در ۱۲۰ کیلومتری راور کرمان دچار نقص فنی شده و به اجبار فرود میآید و سرنشینان آن به بالگردی دیگر منتقل میشوند و همان بالگرد نیز دچار نقص فنی شده و به ناچار به ناو هواپیما بر بازمیگردد. ۶ هواپیما و ۶ بالگرد دیگر خود را به طبس رسانده و در تاریکی شب در منطقهای دور افتاده بدون متوجه شدن نیروهای نظامی ایرانی فرود میآیند. در حین سوختگیری یکی دیگر از بالگردها دچار نقص فنی شده و در مجموع در حالیکه هنوز عملیات آغاز نشده، ۳ فروند بالگرد از دست رفته بود. پس از تماس با مرکز عملیات، کارتر دستور بازگشت نیروها را میدهد؛ ولی هنگام برخاستن هواپیماها و بالگردها توفان شن آغاز شده و یک هواپیمای سی۱۳۰ و یک بالگرد سیاچ-۵۳ به هم خورده و هر دو آتش میگیرند که در این حادثه ۸ نفر از نیروهای آمریکایی در آتش سوخته و باقیمانده نیروها خود را به ناو نیمیتز میرسانند و بدینترتیب عملیات بطور کامل شکست میخورد. امام درباره واقعه طبس میگویند: آیا جز این بود که یک دست غیبی در کار است؟ چه کسی هلی کوپترهای آقای کارتر را ساقط کرد؟ ما ساقط کردیم؟ شنها ساقط کردند. شنها مأمور خدا بودند، باد مأمور خداست.
کودتای نوژه
زمانی رویدادهای ایران را همچون دوران پهلوی در اختیار
بگیرد؛ بنابراین به انواع حیلهها علیه جمهوری اسلامی متوسل شد که یکی از این
توطئهها، کودتای پایگاه هوایی شهید نوژه بود.
جمهوری اسلامی ایران در تاریخ
پنجم فروردین سال ۱۳۵۸ با خروج از پیمان
نظامی «سنتو» اعلام کرد که دیگر حافظ منافع آمریکا در منطقه نیست. آمریکا، به دلیل
اطلاعات و تحلیلهای غلط تصور میکرد قادر است در اندک زمانی رویدادهای ایران را
همچون دوران پهلوی در اختیار بگیرد؛ بنابراین به انواع حیلهها علیه جمهوری اسلامی
متوسل شد که یکی آنها، کودتای پایگاه هوایی شهید نوژه بود.
در دی ۱۳۵۸ یکی از هواداران شاپور بختیار، به نام مهندس
قادسی، نمودار سازمانی را تهیه کرد و نام آن را نقاب گذاشت، نام نقاب جمع حروف
اول «نجات قیام انقلاب بزرگ» بود و سازمان دارای شورایی شامل مسئول تهران، مسئول
امور شهرستانها، مسئول امور وزارتخانهها، مسئول امور دانشگاهها، انتشارات و
تبلیغات، مسئول
امور ایلات و مسئول امور چریکی
بود. از نظر مسئولان نقاب، فتح تهران مساوی با پیروزی در
سراسر کشور بود و با تصوری که از کودتای ۲۸
مرداد ۱۳۳۲ داشتند فکر میکردند با سقوط تهران همه کشور
تسلیم آنها میشوند. که البته کودتای نوژه با هوشیاری مسئولین
نظامی با شکست مواجه شد.
چراغ سبز آمریکا به صدام برای حمله به ایران
ریچارد نیکسون رئیسجمهور اسبق آمریکا سالها پس از جنگ ایران و عراق ، میگوید: «استراتژی آمریکا در دهه 1970 مهار عراق رادیکال با اتکا بر ایران بود و در سالهای 1980 باهدف مهار انقلاب اسلامی با اتکا به عراق طراحی و جنگ عراق علیه ایران نیز به همین منظور آغاز شد!»
طارق عزیز، نخستوزیر وقت عراق میگوید ملاقات محرمانه برژینسکی و صدام قبل از آغاز جنگ بهمنزله چراغ سبز آمریکا به عراق برای حمله به ایران بوده است. فیگارو در همین زمینه نوشته است: «جریان جنگ ایران و عراق در واقع از تیرماه 1359یعنی زمانی آغاز شد که برژینسکی به اردن سفر و در مرز دو کشور اردن و عراق با شخص صدام ملاقات کرد و قول داد که از صدام کاملاً حمایت کند و این امر را تفهیم کرد که آمریکا با آرزوی عراق درباره اروندرود و احتمالا برقراری یک جمهوری عربستان در این منطقه مخالفت نخواهد کرد.»
چند ماه بعد با رونالد ریگان رئیس جمهور جدید آمریکا میگوید: «هر جا که انقلابی پدید آمد تا الگویی غیر از الگوی سرمایهداری عرضه کند، باید به مصائب ویتنام دچار شود. تحمیل جنگ کم شدت، ابزار اصلی این سیاست است» پس از این، آمریکاییها که پیشتر تنها از طریق سیا با مقامات عراقی در ارتباط بودهاند، برقراری روابط را پس از 17 سال قطع رابطه کلید میزنند. با گذشت زمان، اسم عراق از لیست کشورهای حامی تروریسم خارج شده، ایران به لیست اضافه میشود!
حمایت تسلیحاتی و اطلاعاتی آمریکا از صدام در 8 سال جنگ تحمیلی
موارد زیادی در این باره وجود داره که به برخی بصورت خلاصه اشاره میشود:
وزارت دفاع آمریکا اطلاعات و مشخصات دیپلماتهای ایرانی و برنامههای تدوین شده برای حمله به ایران، با ذکر نقاط حساس برای بمباران نقاط مختلف ایران را به طور دائم دراختیار دولت عراق قرار میداد نوامبر ۱۹۸۳ آمریکا در بیانیهای اعلام کرد که «دولت آمریکا هر آنچه لازم، و از نظر قانون موجه، است را انجام میدهد تا عراق در جنگ با ایران مغلوب نشود. ارائه اطلاعات ماهواره ای و الکترونیکی از آرایش نیروهای ایرانی و مواضع آنها و مشاوره جهت تحکیم آرایش نظامی نیروهای عراقی از دیگر کمک های آمریکا به صدام در طول جنگ بود.
رونالد ریگان شخصاً به ویلیام کیسی(رئیس سازمان سیا) دستور میدهد که جهت جلوگیری از شکست عراق در جنگ با ایران، میبایست سازمان سیا به این کشور کمک اطلاعاتی نماید.
قبل از شروع جنگ، آمریکا اطلاعات حساس نظامی ایران را که شامل نقاط ضعف ارتش ایران و مراکز حساس نظامی بود، در ملاقاتهایی با بعضی رجال سیاسی و نظامیان مخالف سید روحالله خمینی دریافت و آنها را از طریق عربستان سعودی به دست سازمان اطلاعات عراق میرساند. ابوالحسن بنیصدر یکی از افرادی بود که در اوایل ژوئیه ۱۹۸۰ چندین ملاقات با نمایندگان آمریکا در پاریس انجام داد.
سازمان سیا از سال ۱۹۸۰ شروع به در اختیار گذاردن تصاویر هوایی به رژیم بعث عراق کرد. این تصاویر توسط ماهوارههای جاسوسی آمریکا از مواضع نیروهای نظامی ایران و تاسیسات نفتی ایران گرفته شده بود. این کمکرسانی اطلاعاتی تا برقراری آتشبس میان ایران و عراق ادامه پیدا کرد
همچنین روزنامه البیان مدعی شد تنها در یک مورد، رژیم عراق ۴۰ میلیارد دلار از آمریکا وام بلاعوض دریافت کرده است.
تامین سلاح شیمیایی عراق علیه ایران
نقش آمریکا در دهه هفتاد در تجهیز عراق به سلاحهای مخرب شیمیایی عیان تر می شود. به نحوی که از سال1977 (1356) تا نیمه سال 1983 (1361) عراق از طریق دلال بزرگ دیگر تسلیحات نظیر آقای «الحداد» عرب تباری با شناسنامه آمریکایی که به کمک دلال معروف آمریکا «دلول» فلسطینی تبار آمده بود توانست مواد اصلی تولید گاز سمی سارین یعنی «دی متیل فسفونات» را به دست آورد.
بیش از سی مورد حمله شیمیایی از طرف صدام به مردم ایران شد که در نتیجه آن بسیاری شهید و مجروح شدند.
از اواسط سال 1362 حملات هدفمند شیمیایی عراق علیه ایران آغاز شد و در طول جنگ بیش از سی حمله شیمیایی علیه مناطق مسکونی انجام گرفت که حمله به سر دشت در تیر ماه1366 فجیع ترین آن بود. در این حمله ۱۱۰ نفر از ساکنان غیرنظامی شهر کشته و ۸۰۰۰ تن دیگر نیز در معرض گازهای سمی قرار گرفتند و مسموم شدند.
در مرداد ماه 1362 هفت حمله شیمیایی مهم در منطقه عملیاتی شمال غرب کشور شامل منطقه عملیاتی والفجر 2، پیرانشهر و حاج عمران صورت گرفت.
در منطقه حاج عمران بعد از انفجار بمب ها در حملههای 17 و18 مرداد 1362 دود سیاه رنگی در منطقه پخش شد و ذرات ریزی روی زمین، تجهیزات و نیروها را گرفت و بوی تند خاصی مشابه سیر در منطقه پخش شد. پس از 3-2 ساعت نیروها دچار قرمزی چشم شدند و 7-5 ساعت بعد استفراق شروع شد.
بیست و پنجم اسفند ماه 1366 شهر حلبچه در استان کردستان عراق و روستاهای اطراف به شدت حملات شیمیایی با گاز اعصاب و سیانید قرار گرفت و در این فاجعه 5000 کشته و7000 مصدوم بجا ماند که در روزهای بعد جادههای ارتباطی و روستاهای اطراف را با گاز خردل نیز مورد حمله قرار داد . حادثهای که به صورت رسمی به عنوان نسلکشی مردم کرد عراق شناخته شد و هنوز به عنوان بزرگترین حمله شیمیایی مستقیم به یک منطقه شهرنشین در تاریخ باقیماندهاست.
حمله آمریکا به کشتی و سکوهای نفتی ایران
نیروی دریایی ایالات متحده آمریکا حدود 29 سال پیش در حالی که دو کشور رسماً در جنگ با یکدیگر نبودند، با حمله به دو حوزه نفتی در آبهای سرزمینی کشورمان در خلیج فارس طی سالهای 1366 و 1367، در مجموع 4 سکوی نفتی «رشادت»، «رسالت»، «نصر» و «سلمان» متعلق به ایران را منهدم و خسارات سنگین اقتصادی به کشور وارد کرد. در پی این حمله، علاوه بر از بین رفتن تأسیسات دریایی گرانقیمت استخراج و جمعآوری نفت، بیش از 520 هزار بشکه از سقف ظرفیت تولید و صادرات نفت ایران کاسته شد.
در اولین تهاجم، چهار رزم ناو آمریکایی با حمایت ناوشکن یواساستاچ و رزم ناو موشکانداز استندلی و دو هواپیمای F-16 و یک هواپیمای آواکس در تاریخ 27 مهرماه 1366 (19 اکتبر 1987 میلادی) به سکوهای نفتی رشادت و رسالت حمله کردند و بهمدت 45 دقیقه بهصورت بیامان این دو سکو را هدف قرار دادند.
نظامیان آمریکایی حدود شش ماه بعد در تاریخ 29 فروردینماه 1367 (18 آوریل 1988) با استفاده از دو فروند ناوشکن یواساس مریل و یواساس لیند مککورمیک، یک فروند کشتی عملیات آبیخاکی و بههمراه چند فروند بالگرد تهاجمی کبرا با شلیک دهها توپ و موشک و کار گذاشتن مواد منفجره، دو سکوی نفتی نصر و سلمان را هدف تهاجم خود قرار داده و آنها را بهصورت صد در صد منهدم و تخریب کردند.
ساقط کردن هواپیمای مسافربری ایران ، یکی از آشکارترین موارد نقض حقوق بشر
12 تیرماه 1367 هواپیمای مسافری ایرباس کشورمان که از بندرعباس عازم دُبی بود، بر فراز خلیج فارس و در نزدیکی جزیره "هنگام" مورد هجوم یگان های دریایی متجاوز آمریکایی به دستور کاپیتان ویل راجرز( فرمانده سابق نیروی دریایی ایالات متحده آمریکا ) مستقر در آب های خلیج فارس قرار گرفت و سقوط کرد.
در میان سرنشینان هواپیما، 66 کودک زیر 13 سال، 53 زن 20 هندی، یک ایتالیایی، شش پاکستانی، 13تبعه امارات و شش یوگسلاو نیز دیده می شد.که همه کشته شدند
هدف امریکا، نه ساقط کردن هواپیمای ایرباس ایران، بلکه وادار کردن جمهوری اسلامی به پذیرش صلح و پایان جنگ تحمیلی بود، چنان که دونالد ریگان، رئیس جمهور وقت امریکا در این زمینه اظهار داشت: «این فاجعه (سقوط هواپیمای مسافربری ایران از سوی امریکا) ضرورت دست یابی به برقراری صلح را با حداکثر شتاب، دو چندان ساخته است».
پس از سرنگونی هواپیمای ایرباس ایران، سران کاخ سفید با رفتار دوگانه خود، به تمسخر افکار جهانی پرداختند. از سویی، دونالد ریگان، رئیس جمهور وقت امریکا، در اعلامیه ای، با اظهار تأسف از این رویداد تلخ، به سرنگون شدن هواپیمای مسافربری ایران اعتراف کرد، ولی اقدام ناو امریکایی را عمل دفاعیِ بجا دانست و مدعی شد هواپیمای ایرباس ایرانی در حال کاهش ارتفاع و شیرجه رفتن به سوی ناو امریکایی بوده است.
فرمانده ناو وینسنس و هفت نفر از دست اندرکاران واقعه از سوی زنرانال ارتش و دولت امریکا مدال های ابراز شجاعت دریافت کردند. نشان افتخار داد . این تناقض آشکار، از عوام فریبی ریاکارانه دولت امریکا و نیات شوم سردمداران این کشور حاکی است.
حمایت امریکا از سازمان منافقین
الف ) خروج نام گروهک مجاهدین خلق در تاریخ ( 6مهر 1391 ) توسط وزارت امور خارجه آمریکا در پی رشوه های متعددی که منافقین به اعضای کنگره و سایر مقامات آمریکایی داده اند .
وزارت خارجه آمریکا علت این تصمیم را عدم ارتکاب اعمال تروریستی طی 10 سال گذشته اعلام کرده بود . این در حالی است که بر اساس گزارش انستیتوی تحقیقات دفاع ملی آمریکا (رند ) فعالیت های تروریستی منافقین تا سال 2009 مورد تأیید قرار گرفته بود
ب)هوارد
دین رئیس سابق حزب دمکرات آمریکا ، طی مصاحبه ای در فروردین سال 1390 گفت :
« ما به مجاهدین خلق مدیون هستیم و
ما به آنها وعده دادیم که از آنها حفاظت کنیم و این واضح است که اینها تروریست نیستند .
پ)دریاسالار جیمز لاینز
فرمانده ناوگان دریایی آمریکا در جلسه مجلس سنای آمریکا در آبان 1390 :
« مقامات آمریکایی گفته اند که یک ایران اتمی قابل
قبول نیست . ولی انتهای خط تضاد ما با رژیم ایران تنها از طریق تغییر این رژیم حل
خواهد شد . من فکر می کنم که بودجه 100 میلیون دلاری بایستی برای حمایت از
اپوزیسیون ایران به تصویب برسد که در آن صورت الزاماً و به طور قطع بایستی مجاهدین
خلق ایران را هم شامل بشود
.
ت) گزارش خبرگزاری فارس در آبان 1390:در نشست میان مسئولان بخش عملیات خارجی سازمان سیا با تعدادی از سردمداران گروهک مجاهدین خلق، هماهنگی هایی برای انجام اقدامات خرابکارانه در انتخابات نهمین دوره مجلس شورای اسلامی ـ در اسفند 1390 ـ صورت گرفته بود.
گنجاندن وضعیت نقض حقوق بشر در ایران در دستور کار مجمع سازمان ملل
طی دوران حکومت جمهوری اسلامی ایران مجمع عمومی سازمان ملل به جز یکی دو سال،تقریبا همه ساله قطعنامه ای در مورد نقض حقوق بشر توسط حکومت جمهوری اسلامی صادر کرده است. درآخرین قطعنامه مجمع عمومی سازمان ملل متحد که در فروردین۱۳۸۹ منتشر شد،ایران را به بسیاری موارد محکوم کرد از جمله:
برخورد دولت با معترضان نتایج انتخابات ریاست جمهوری ایران(۱۳۸۸)
حکومت جمهوری اسلامی ایران به صورت سختگیرانه ای آزادی های مدنی از جمله:آزادی سخنرانی،مطبوعات،تجمعات،انجمن ها و آزادی های شخصی را زیر پا می گذارد و در مسیر آزادی های مذهبی نیز مانع ایجاد کرده است.
حضور کشوری چون آمریکا در خط مقدم تلاشها برای به اصطلاح ارتقای حقوق بشر و ادعای دفاع از آن؛ بیش از آنکه نشانه ای مثبت تلقی شود؛ حاکی از دوگانگی آشکار در موضوع حقوق بشر است. سوال این است که چگونه کشوری که حقوق بشر را به ابزاری برای رسیدن به مقاصد سیاسی بدل کرده است؛ مدعی دفاع از حقوق بشر در سطح بین المللی است.
آمریکا با ادعا سازی های حقوق بشری؛ این شورا را به سمتی سوق داده است که با صدور بیانیه ها و قطعنامه های سیاسی وضع حقوق بشر را از جمله در ایران زیر ذره بین می برد. گزارش مغرضانه اخیر احمد شهید؛ گزارشگر ویژه حقوق بشرسازمان ملل در باره وضعیت حقوق بشر در ایران؛ که به نشست شورای حقوق بشرسازمان ملل ارائه شد؛ با همین هدف تنظیم شده است. واقعیت این است که نگاه غرب به مقوله حقوق بشر هیچگاه بی طرفانه و سازنده نبوده و به همین علت اینگونه گزارش های به اصطلاح حقوق بشری همواره فاقد حسن نیت بوده است.
قرار دادن نام ایران در فهرست کشور های یاغی و حامی تروریسم
حامیان حکومتی تروریسم را وزارت امورخارجه امریکا به کشورهایی اطلاق می کند که (( مکررأ از اقدامات تروریسم بین الملل حمایت می کنند.)) قرار گرفتن در این فهرست تحریم های شدیدی بر آن کشور اعمال می کند.
در حال حاضر وزارت امور خارجه آمریکا کشورهای ایران،سودان وسوریه را در این فهرست قرار داده است.
از عمده موضوعاتی که امریکا به استناد آن ایران را تروریسم می نامد:
۱- مسائله صدور انقلاب
۲-گروگانگیری سفارت ایالات متحده در ایران
۳-حمایت از گروه های اسلامی افراطی و شرکت در برخی از حوادث تروریستی
۴-پیگیری سیاست های هسته ای و تلاش برای دستیابی به سلاح های کشتار جمعی و هسته ای.
ممانعت از دستیابی ایران به غرامت های ناشی از جنگ تحمیلی
با افزایش احتمال سقوط بصره و پدید آمدن این باور که موازنه نظامی به نفع ایران در حال تغییر است، «خاویر پرز دکوئیار» که اهل پرو و دبیر کل وقت سازمان ملل متحد ( از یکم ژانویه 1982 تا 31 دسامبر 1991 ) بود اعلام کرد که شورای امنیت سازمان ملل متحد برای پایان دادن به جنگ ایران و عراق آماده است.
آنها خوب و به عبارتی از همه بهتر و زودتر فهمیده بودند که جمهوری اسلامی ایران سایه خود را بر منطقه و حتی جهان گسترانیده است. 598 قطعنامهای بود که بعدها شهرت جهانی پیدا کرد و برای همیشه در حافظه تاریخ سرزمین باقی ماند.
با پذیرش قطعنامه، جنگ بین دو کشور به اتمام رسید.
همه میدانستیم که در آن هشت سال چه بر ملت و کشور ایران گذشت. میدانستیم که پالایشگاههایمان، مراکز مهم و حساس کشورمان، صدا و سیما، مساجد، معابر، میادین، مراتع، موانع و همه و همه تخریب شده و جور وحشیگری نیروهای بعثی عراق را میکشند.
باگذشت 26 سال از پایان جنگ، هنوز تکلیف غرامت های ایران مشخص نیست؛ این در حالی است که کویت موفق به دریافت غرامت از عراق به علت تجاوز به این کشور در سال 1990 شده است.
برخی کارشناسان، علت این امر را مخالفت های آمریکا می دانند.
ایجاد و حمایت همه جانبه از شبکه های ماهواره ای و معاند برای براندازی نظام
امروز دشمنان جمهوری اسلامی به این موضوع به خوبی پیبردهاند که دیگر نمیتوانند از راه سیاسی یا نظامی به جنگ کشورمان بیایند، چرا که در آزمونهای مختلف شکست خوردهاند.از همین رو دشمنان ایران اسلامی امروز عزم خود را جزم کرده اند تا شاید بتوانند با رخنه در باورهای دینی و مذهبی مردم در ابعاد فرهنگی و اجتماعی وارد شوند. در این راستا نیز چندین شبکه فارسی زبان با نام های فارسی وان، من و تو، پی ام سی و... راهاندازی کردهاند.
نقش مستقیم آمریکا و انگلیس در هدایت شبکههای ماهوارهای:
گفته میشود بخش عمدهای از بودجه شبکه های ماهواره ای فارسی زبان "من و تو" را وزارت امور خارجه انگلیس تقبل میکند.
رابط این افراد نیز فردی به نام "مک وولین" است که به عنوان مدیر و یکی از مشاورین ارشد این گروه فعالیت می کند و با همکاری وی، وزارت امور خارجه انگلیس بودجه راه اندازی این شبکه را تامین کرده است.
اما بر اساس اخبار و اطلاعات ، مدیران شبکه "من و تو" برای سال 2011 با همکاری عباسی پدر، یک بودجه هنگفت 40 میلیون دلاری را از محل بودجه امنیتی و هجوم رسانه ای آمریکا برای ایران در پنتاگون دریافت میکنند.
بر اساس گزارشها بودجه40 میلیون دلاری این شبکه در حقیقت 40 برابر بیشتر از بودجه شبکه فارسی وان است، چرا که گردانندگان پشت پرده این شبکه ها دریافتهاند، شبکه من و تو موفق تر از فارسی وان عمل کرده اند.
جاسوسی از ایران از طریق کشور های همسایه و ایجاد پایگاه های نظامی در اطراف ایران
چرا آمریکا باید هزاران کیلومتر دور تر از خانه خود، لشکر کشی به کشورهای منطقه کرده و ملتهای منطقه را تحقیر و ضعیف نماید. میتوان گفت این پایگاهها زمینهای برای ایجاد ترس در روسای حکومتهای این کشورهاست. واقعیت پنهان این است که پنتاگون پس از سال 2002 وجوه قابل توجهی را با هدف ساخت، تجهیز و گسترش پایگاههای نظامی زمینی، هوایی و دریایی خود در منطقه خلیجفارس و مناطق نزدیک به آن اختصاص داده است که به گفته کارشناسان بزرگترین هدف آمریکا از این کار جلوگیری از نفوذ جمهوری اسلامی ایران است.همچنان که از آمار و ارقام پایگاههای نظامی آمریکا در کشورهای همسایه ایران نشان میدهد میتوان گفت یکی از اهداف اساسی آمریکا از استقرار نیروهای نظامی خود در خارج از این کشور ایجاد تهدید برای کشورمان و استفاده از آن در صورت لزوم است به نحوی که برای پیشبرد منافع خود از این نیروهای در منطقه استفاده نماید.
۲۶- غارت آثار تاریخی ایران
کشورهای غربی از قرن هجدهم میلادی متوجه وجود آثار و اشیاء ارزشمند در منطقه ی بین النهرین شدند و فعالیت هایی را در مناطق باستانی ایران ، مصر و عثمان یشروع کردند. درمیان این کشورها، فرانسه توجه ویژه ای به ایران داشت و همین توجه ویژه موجب انعقاد قرادادی در سال 1900 بین ایران و فرانسه و اعطای حق انحصاری و دائمی کاوش های باستان شناسی در ایران به این کشور شد.
فشارهای دیپلماتیک آمریکا بر فرانسه در نهایت منجر به عقد قراردادی بین ایران و فرانسه در تاریخ 18 اکتبر 1927 شد، طبق این قرارداد فرانسویان متعهد شدند که از حقوق خود در معاهده ی 1900 دست بکشند. در عین حال ماده ی اول این معاهده ریاست آثار باستانی ایران را به مدت بیست سال در اختیار فرانسویان قرار می داد که برای این منظور هم آندره گدار فرانسوی انتخاب شد.
پوپ در مدت اقامت و حضور خود در ایران اقدام به خارج کردن آثار ارزشمندی از ایران کرد که خروج این آثار با کمک سفارت آمریکا در ایران و از طریق ارسال بسته های دیپلماتیک انجام می شد.
۲۵- حمایت از تجزیه طلب ها در سیستان و کردستان و خوزستان
طی سال های اخیر و به دنبال ناامیدی دولت امریکا از سایر شیوه های براندازی جمهوری اسلامی، این روش دوباره سرلوحه قرار گرفته است تا از راه تحریک اقلیت های دینی و قومی، مبارزه با جمهوری اسلامی را دنبال کنند.صدای امریکا برای پیشگیری از حساسیت های احتمالی، تجزیه طلبان و وابستگان به گروهک های تروریستی را با تعابیری مانند "فعال حقوق بشر" ، "هویت طلب" و "کنشگر مدنی" معرفی می کند.دراین میان نباید از حمایت رسانه دولتی امریکا از گروهک های تروریستی وابسته به برخی کشورهای عربی غافل شد.از مطرح ترین تجزیه طلبان عرب دعوت شده به صدای امریکا، فردی بنام "یوسف عزیزی بنی طرف" می باشد که به بهانه استیفای حقوق خلق عرب، بارها از تحرکات خونین گروهک های تروریستی در استان خوزستان حمایت کرده است.
پوشش گسترده اخبار مربوط به کنفرانس کردها در عراق وپخش گزارشات متنوع از این کنفرانس و پرداختن بیش از اندازه به آرمان موهوم «کردستان بزرگ» نیز از دیگر اقدامات صدای امریکا طی ماه های اخیر بوده است.
عبدالمالک ریگی یکی از اشرار و قاچاقچیان منطقه بلوچستان بود که پس از مدتی شرارت ، به اقدامات تروریستی روی آورده.گزارش های زیادی وجود دارد که نشان می دهد سازمان جاسوسی آمریکا ( سیا ) ریگی را حمایت و تشویق کرده است.
در این راستا ، یکی از دیپلمات های سفارت آمریکا در تهران به نام جان گریوز ، طی یک سند “خیلی محرمانه” در سال ۱۳۵۸ ، طرحی را برای حمایت از گروه های تجزیه طلب به منظور ساقط کردن نظام جمهوری اسلامی ایران ارائه می کند.
۲۱- تهدید مستمر ملت ایران به حمله نظامی
روابط تهران و واشنگتن پس از انقلاب اسلامی بسیار پر فراز و نشیب بوده است. در این میان یک موضوع در این تقابل همیشگی همواره برجسته بوده و آن تهدیدات نظامی مستمر آمریکا علیه ایران است. این تهدیدات شفاهی بطور کلی در تمام دوران روسای جمهور آمریکا از رونالد ریگان به عنوان چهلمین رئیس کاخ سفید در سال 1980 تا دونالد ترامپ به عنوان چهل و پنجمین رئیس جمهور ادامه داشته است، اما هیچگاه از مرز زبانها فراتر نرفته است.
در اردیبهشت 92 وزیر دفاع آمریکا، چاک هیگل، ضمن هشدار به ایران گفت: "معامله بزرگ فروش سلاحهای آمریکایی به اسرائیل، زنگ خطری برای ایران است. اگر ایران دست از برنامه مشکوک هستهای خود برندارد، با حمله نظامی مواجه خواهد شد.
" یک روز پس از اعلام جمعبندی مذاکرات؛ باراک اوباما رئیسجمهور آمریکا با تکرار اظهارات ضدایرانی خود، گفت: ما همچنان با ایران بر کمک تسلیحاتی به گروههای نیابتی مانند حزبالله لبنان مشکل داریم. ایران هنوز چالشی برای منافع و ارزشهای ماست.
ایرانیها از تمایل برای اقدام نظامی در جایی که برای منافع و امنیت ملی آمریکا مهم باشد، باخبر هستند. ما میتوانیم اگر بخواهیم و انتخاب کنیم ارتش آنها را از بین ببریم. "
با توجه به ۸ دلیل میتوان هرگونه عملیاتی شدن و انجام تهدیدات نظامی کاخ سفید علیه ایران را مردود و در واقع غیرمحتمل ارزیابی کرد:
1- ناممکن بودن اجماع جهانی برای حمله به ایران
2- عدم توانایی ارتش آمریکا برای آغاز جنگ جدید
3- ناتوانی اقتصاد آمریکا در تأمین منابع جنگ جدید
4- عدم اجماع و انسجام داخلی جامعه آمریکا برای جنگ علیه ایران
5- عدم محاسبه و مقابله با پاسخهای متقابل ایران
6- مغایرت رویکرد «درون گرایی» ترامپ با جنگ
7- گسترده شدن دامنه جنگ به سراسر منطقه
8- تأثیر عمیق جنگ بر ساختار نظام بینالملل
۲۰- ساخت فیلم های ضد ایرانی و ضد اسلامی
آمریکا و نظام سلطه، همچنان مذبوحانه تلاش می کند بادروغهای شاخداری که با بهرهگیری از بهترین امکانات هالیوودی و بعضا با حضور برخی ستارههای پرزرق و برق و گاهی بازیگران به بیراهه رفته ایرانی ساخته میشود،به نظام و انقلاب ضربه بزند.
فیلم فانتزی و تاریخی ـ تخیلی 300 یکی از مصداقهای این مقابله ناکارآمد است. آنها در این فیلم تصمیم گرفتند، باز هم بهصورت غیرمستقیم، به ایران حمله کنند و با سودجویی از واقعهای تاریخی، به ایرانیها ضربه بزنند. در نتیجه فیلمی پر از تحریف و ناراستی و نژادپرستی از آب درآمد که حتی داد غیر ایرانیهای منصف و اهل مطالعه را هم در آورد.
3 نمونه فیلم
تک تیر انداز/2014
امام خامنه ای : فیلم «تکتیرانداز» که حالا سروصدایش بلند شده و هالیوود آن را درست کرده، تشویق می کند یک جوانِ مثلاً فرض کنید مسیحی یا غیر مسلمان را که تا آنجایی که می تواند و از دستش برمیآید، مسلمان را اذیت بکند، اصلاً تشویق می کند این معنا را؛ آنطور که نقل کردند، ما که این فیلم را ندیدیم. این روش روشِ مورد پسند اسلام نیست؛ اسلام معتقد است به انصاف."
سریال آمریکایی “ هوملند “ شخصیتی به نام «نفیسی» از اعضای سپاه را فردی عیاش نشان میدهد که برای نقض توافق هستهای با موساد همکاری میکند. سریال آمریکایی هوملند شخصیتی به نام «نفیسی» از اعضای سپاه را فردی عیاش نشان میدهد که برای نقض توافق هستهای با موساد همکاری میکند.
فیلم فرستاده/1983
اولین فیلمهای مطرح ضد ایرانی را ایرانیهای مهاجرت کرده ساختند و با خودشیرینی جلوی بیگانه و آمریکاییها، به نوعی چراغ اول را روشن کردند.
فیلم بهدلیل نگاه ضد ایرانی و ضد انقلابیاش، خیلی زود در آمریکا و غرب مورد توجه قرار میگیرد و حتی جشنوارههای سینمایی معتبری چون لوکارنو و برلین هم حسابی تحویلش میگیرند.
فیلم بدون دخترم هرگز/ 1991
قصه پزشکی ایرانی را روایت میکند که تصمیم میگیرد پس از انقلاب همراه همسر آمریکاییاش بتی و دخترش مهتاب به ایران سفر کند، اما بتی بهدلیل جنگ ایران و عراق و ماجرای تسخیر لانه جاسوسی بهوسیله نیروهای مومن و انقلابی که از طرف آمریکاییها با عنوان گروگان گیری و تصرف سفارت آمریکا یاد میشود، به این سفر خوشبین نیست. باقی فیلم مربوط به سفر این خانواده به ایران و رفتارهای خشونتآمیز ایرانی هاست.
حمایت آمریکا از گروهکهای تروریستی به ویژه در مرز ایران
حمایتهای تسلیحاتی و نظامی از گروههای تکفیری و تروریستی مانند داعش و پژاک لکه ننگ دیگری در پرونده دشمنی آمریکا با مسلمانان و بخصوص ایرانیان است. در حالی که بسیاری از کشورهای دنیا قربانی این گروهکها شدهاند اما آمریکا هر زمان این گروهها را در خطر دیده به حمایت نظامی و هوایی از آنها برخواسته است. آمریکا که از ابتدا در پیدایش این تروریستها نقش اساسی داشته و این را حتی خودشان هم علنا اعلام کردند و اسناد آن فاش شد در تحکیم و تداوم این گروهها هم سنگ تمام گذاشته است در واقع منافع آمریکا در منطقه با ایجاد جنگ نیابتی تامین میشود. ایجاد ناامنی در فضای خاورمیانه و عدم اتحاد در جهان اسلام بزرگترین هدف آمریکاست که این کار رو از طریق حمایت از گروههای تروریستی و فروش اسلحه به کشورهای منطقه انجام میدهد.
دو روزنامه واشنگتن پست و وال استریت ژورنال به افشاگری درباره طرح های امریکا برای گسترش حمایت و آموزش گروه های تروریستی در سوریه پرداخته اند. به نوشته روزنامه واشنگتن پست ماهانه ۶۰۰ نفر تروریست در پایگاهها و اردوگاه هایی در اردن، شمال عربستان و قطر با نظارت سازمان اطلاعات مرکزی امریکا (سیا) آموزش داده می شوند و به موشک های ضد هواپیمای «منپاد» مجهز می شوند که هزینه آن چندین میلیون دلار است. یک تحلیلگر سیاسی به پرس تیوی گفته است دولت اوباما برای براندازی دولت دمشق نزدیک به سه سال از تروریستهای تحت حمایت خارج در سوریه «حمایت مالی» کرده است. دان دبار، فعال ضد جنگ از نیویورک گفت: «امریکا از اوایل سال ۲۰۱۱ از تروریستهای در حال جنگ با مردم سوریه حمایت مالی و تسلیحاتی کرده است.
ناامن کردن متحدین ایران (سوریه، عراق، لبنان) اصلی ترین راهبرد آمریکا برای تامین امنیت اسرائیل و همچنین جلوگیری از افزایش قدرت ایران در منطقه است و در این راه همه تلاش خود را کرده و خواهد کرد.
حمایت آمریکا از هرگونه آشوب و اغتشاشات در ایران
مقابله با جمهوری اسلامی ایران برای آمریکا به عنوان یک اصل تغییرناپذیر در تمام دولتهای این کشور وجود دارد. ساده انگاری است اگر فکر کنیم با تغییر دولت در ایران و یا آمریکا، دشمنی این کشور با نظام و ملت ایران کم می شود. آمریکا همیشه و در تمامی آشوبهایی که در ایران اتفاق افتاده نقش حمایتی خود از مخالفین نظام را حفظ کرده و با فشار به ایران از طریق مجامع بینالمللی و همچنین کمک مالی و اطلاعاتی و گاهی تسلیحاتی از اغتشاشگران زمینه ناامنی را در ایران فراهم کرده است.
آمریکا در طول اغتشاشات سال 88 ایران که به معنای واقعی کلمه کشور را تا پرتگاه سقوط پیش برد از طریق رسانه ها سعی در نگه داشتن فتنه گران در خیابان میکرد و همچنین با مصاحبه با سران فتنه و اعلام حمایت از آنها در آتش فتنه می دمید. همچنین افزایش تحریم های ایران در طول فتنه با همراهی عدهای در ایران و حمایت مالی از فتنه گران و پوشش رسانه ای عجیب از طریق توئیتر و فیسبوک از دیگر اقدامات جدی آمریکا برای برندازی نظام جمهوری اسلامی در سال 88 بود.
البته آمریکا در آشوب های دیگر ایران مانند سال 78 و 82 نیز نقش حمایتی از آشوبگران داشت و سعی میکرد با تقویت مخالفین در صدد تضعیف و برندازی جمهوری اسلامی ایران باشد که با وجود ضربات سنگین به کشور الحمدلله هیچگاه موفق نشد.