زیتون

امام خمینی - نقد درون گفتمانی

سه شنبه, ۹ خرداد ۱۳۹۶، ۰۹:۱۲ ق.ظ

الحمدلله ..

«شما هر جا حق ضعفا و مستضعفین بود کوتاه آمدید و گفتید ان شاءالله خدا در آخرت جبران می‌کند اما هر جا منافع خودتان بود آن را به شدت مطالبه کردید و محکم ایستادید. شما نه مالی در راه خدا بذل کردید و نه جانتان را در راه ارزش‌ها و عدالت به خطر انداختید و نه حاضر شدید با قوم و خویش‌ها و دوستانتان به خاطر خدا و اجرای عدالت و اسلام درگیر شوید» (بخشی از خطبه امام حسین یک سال قبل از واقعه عاشورا)

    از آنجایی که معتقدم حزب­اللهی­ها در تشخیص فرد انقلابی دچار اختلال شده­اند و بدون هرگونه تحلیل از سمت خودشان هر کس را که به اسم انقلابی معرفی کنند فورا قبول می­کنند و ... لذا قصد دارم در این نوشته با یادآوری آرمان­های انقلاب حزب­اللهی­ها را نقد کنم و به چالش بکشم. باید تناقضات گسترده­ای که امروز به عنوان تحلیل به خورد این جبهه پاک می­شود را از بین ببریم پس کوبنده نقد خواهیم شد بدون هیچ ترحمی.

     هر تغییری در هر جای دنیا به دنبال آرمان­ها و شرایط جدیدی است، انقلاب ایران آرمان­خواه­ترین تغییر حاکمیت در سطح جهان است این آرمان­خواهی به قدری در سطح بالا قرار دارد که فقط می­توان آن را با آمدن پیامبری جدید مقایسه کرد.

     در طول چند دهه از انقلاب به نظر می­رسد این آرمان­ها به فراموشی سپرده شده­اند و هر چندسال تعدادی از این آرمان­ها در روزهای نزدیک به انتخابات آن هم به صورت شعاری مطرح می­شوند و چون رنگ واقعیت و جذابیت ندارند از سوی مردم پذیرفته نمی­شوند و به فراموشی سپرده می­شوند.

     در همین ابتدا چند نکته قابل ذکر است:

     نکته اول: معتقدم باید بصورت شدید و قاطعانه، بچه انقلابی­ها نقد شوند تا شاید بیدار شوند تا بتوانند مصداق شخص انقلابی را تشخیص دهند یا حداقل خودشان انقلابی بمانند، بنابراین باید تمام تعصبات خود را کنار بگذارید و چشم­تان را باز کنید. می­خواهیم قاطعانه خودمان را نقد کنیم و شمشیر روی خودمان بکشیم و نباید در این مورد هیچ رحمی کرد چون با وضعیت فعلی آرمان­خواهی به مرگ خواهد رسید.

     نکته دوم: باید انقلاب اسلامی را از جمهوری اسلامی تفکیک کنیم. انقلاب مانند روح از کالبدش که جمهوری اسلامی است در حال جدا شدن است و اگر این اتفاق بیفتد نه تنها انقلاب بلکه جمهوری اسلامی هم دچار پوسیدگی می­شود و از بین می­رود.

     نکته سوم: از آنجایی که معتقدم در انتخابات امسال در تشخیص شخص انقلابی، حزب­اللهی­ها دچار اشتباه شدند پس انتقادات را بر مبنای کردار و گفتار کاندیدای معرفی شده به انقلابیون در امسال پیش می­برم.

     نکته چهارم: نقد اصلاح طلبان و کارگزارن که به نظرم باید از هم تفکیک شوند در این نوشته گنجانده نمی­شود بنابراین هر چه در ادامه می­آید در نقد اصولگرایی است که انقلاب را مصادره کرده ولی به هیچ وجه در تائید دو گروه مخالف اصولگرایی هم نیست.

     نکته پنجم: همه مواردی که در ادامه می­آید در دوران انتخابات بصورت جدا از هم و فقط به منظور روشنگری بیان شد (هم از طرف من و خیلی از دوستان دیگر) اما هیچگاه بصورت یک­جا منتشر نشد تا شائبه حمایت از اعتدالیون بوجود نیاید!

اما اصل مطلب:

      شخص انقلابی کیست!؟ متاسفانه گفتمان انقلاب در احزاب و جبهه­ها هضم شده است و این بزرگترین خطر برای انقلاب است باید از احزاب و جناح­ها خارج شویم باید بدانیم احزاب و جناح­های همان اصولگراها و اصلاح طلب­ها هستند و فقط تغییر نام داده­اند و در این بین اصولگرایی به جریان انقلاب بزرگترین خیانت را کرده است و این گفتمان پاک را تصرف نموده بنابراین باید از احزاب و جناح­ها بیرون بیاییم. این را هم که می­گویند اصلاح­طلب و اصول­گرا از بین رفته­اند فقط و فقط برای مهار حزب­اللهی­ها است و نباید باور کنیم و باید بیشتر مراقب این دست مسائل باشیم.

      برای شناخت شخص انقلابی، عدالت و مبارزه با مفسدین (نه فساد) یکی از بزرگترین و چالشی ترین مواردی است که باید به آن توجه شود. انقلابی کسی است که بصورت عملی قلب فساد را نشانه می­رود. متاسفانه فساد حتی به بالاترین رده­های نظام نفوذ کرده و دیگر در جناح خاصی نیست و دلیل این هم باید در سیاست­های مسئولین جستجو کرد متاسفانه به علت مصلحت­اندیشی از مفسدین چشم­پوشی شده و گفته­اند «با آنچه از مفسدین باقی می­ماند به مردم رسیدگی می­کنیم و اگر با اینها برخورد شود مملکت به هم می­ریزد و امنیت از بین می­رود». در واقع گفتمان امنیت را بر هر چیزی مقدم کرده­اند (در این مورد در ادامه باز هم بحث می­شود). مبارزه با مفسدین هزینه بالایی دارد ولی بالاخره باید یک روز این هزینه را بپردازیم. نباید عدالت را فدای امنیت کنیم باید جدی و ویژه با مفسد برخورد شود که اگر چنین نشود توده فساد گسترده­تر می­شود و هزینه مبارزه را بیشتر می­کند.

     مردم نمی­توانند با کسی که بیش از سه دهه مفسدین را دیده ولی به اسم اخلاق و مصلحت سکوت کرده و الان هم می­گوید در سینه ام خیلی حرف­ها دارم، ارتباط برقرار کنند. حالا این فرد چگونه مدعی مبارزه با فساد می­شود!؟ خب مردم اگر نگویند این که اینها را دیده و برخورد نکرده خودش هم شریک بوده حتما این را می­گویند که این شخص اگه میتوانست با مفسدین مبارزه کند که الان وضعیت این نبود!

     حال فرض کنید همین شخص با یکی از مفسدین هم همراه شود و با اشاره­های کوچک به فساد رقیبان از فساد رفیقِ هم خط خودش با سکوت دفاع کند! این دیگر چه نوعی از فرد انقلابی است!؟

     انقلابی نه تنها باید «حقیقتا» خارج از احزاب باشد بلکه باید مورد تنفر هر دو حزب باشد تا با مفسدین هم بصورت جناحی برخورد نکند. کسی که وامدار یک حزب و جناح خاصی باشد با مفسدین جناح خودش برخورد نمی­کند و با جناح مخالف هم بصورت جزئی برخورد می­کند چون حزب مخالف هم افشاگری خواهد کرد.

     دکتر سعید زیباکلام: «... البته از سازشکاران واداده (موسوم به اصلاح‌طلبان) و نیز مقامات کهنه کار نظام (موسوم به اصول‌گرایان) هیچ امیدی نمی‌توان داشت. این چوب‌پنبه صلبِ رسوخ ناپذیر را باید از گوش‌هایمان هر چه سریعتر درآوریم. .... اینک اما به اینجا رسیده‌ایم که همان مفاسد با ابعاد جدیدتر نهادینه و با رأی مردم قانونی شده است. غیورمردان و غیورزنان این روزگار، آیا وظیفه و مسئولیتی جز گفتن بسم الله و یا حسین دیگری دارند؟ جز اینست که شیعه علی بودن، بیش از هر چیز یعنی همواره سوز و شور عدالت داشتن، یعنی برای حق‌گویی و حق‌خواهی همواره شکیبایی کردن و دنیای خود را هزینه کردن؟»

     زاویه داشتن با خاندان ثروت! و مخالفت با این گروه یکی دیگر شاخصه­های شخص انقلابی است. کسی که خودش به کانون­های زر و زور (اصولگرایی و اصلاح طلبی) متصل است نمی­تواند مصداق انقلابی باشد. بعضی­ها که این روزها مصداق انقلابی معرفی شدند و می­شوند نه تنها کوچکترین زاویه ای با خاندان مرحوم هاشمی ندارند بلکه از طرف ایشان شخصی معتدل معرفی می­شوند و گاهی در برخی قضایا با ایشان هم صدا هم شده­اند.

     مخالفت با استکبار دیگر آرمان انقلاب است که نباید فراموش شود. معمار کبیر انقلاب روی استکبار ستیزی تاکید ویژه دارند و این نشان از اهمیت موضوع دارد حال چگونه شخصی را که حتی یک بار هم اسم آمریکا و اسرائیل را نمی­آورد به عنوان انقلابی به خورد حزب­اللهی­ها می­دهند و این گروه هم راحت قبول می­کنند!؟ این هم از وجود کانون­های قدرت و ثروت اطرف آن شخص حکایت دارد.

     انقلابی برجام را موشکافانه نقد می­کند، مذاکره با آمریکا را غربال می­کند، غربزدگی را به چالش می­کشد، نه اینکه به دنبال چیدن گلابی برجام یا نقد کردن چک آن باشد که اگر چکی باشد بانی برجام بهتر و زودتر می­تواند آن را نقد کند. انقلابی برجام را با مقایسه­های "آنچه داده شده" و "آنچه گرفته شده" به چالش می­کشد و وضعیت اسفبار این قرارداد را جلوی چشم مردم قرار می­دهد.

     وقتی استکبار ستیزی به ماجراجویی و تنش تعبیر می­شود، شخص انقلابی محکم می­ایستد و دفاع می­کند نه اینکه با سکوت و البته حرف­های دو پهلو مهر تائید بزند. چگونه می­شود فرد انقلابی هیچ برنامه ای برای اهداف کلان انقلاب اسلامی در سیاست خارجه نداشته باشد، انقلابی نه تنها تبدیل ایران به قمری از اقمار آمریکا را نمی­پذیرد حتی به سیاست مقاومت منفعلانه و ذلیلانه هم راضی نمی­شود، بلکه باید به دنبال قطبیت ایران در مدیریت جهان باشد. کسی که در مجموع سه مناظره عملا هیچ واژه استکبارستیزی به کار نمی­برد چگونه انقلابی می­شود!؟ این انقلابی­گری بخورد توی سر من و شما!

     حتی اگر بخواهیم با شاخصه­های برخی دوستان (که البته من قبول ندارم) کاندیدای این دوره را انقلابی بدانیم باز هم جورد در نمی­آید چون نه برای انقلاب سیلی خورده، نه جنگ رفته و نه سال 84 موضع روشنی داشته و اولین موضع اش در مورد فتنه را هم در 10 دی ماه گرفته! در واقع با این شاخصه­های مضحک هم نمی­توان این شخص را انقلابی قلمداد کرد چه برسد بخواهیم محتوایی بنگریم. به قول دوستان "ساکت فتنه" بوده البته ایشان "ساکت فساد" هم هستند!

     حال باید دید چرا انقلابی­های پاک اینگونه فریب خورده­اند و پشت سر کسی ایستاده­اند که بویی از انقلابی­گری نبرده است و تاسف بارتر موضع حزب­اللهی­ها بعد از مشخص شدن نتیجه انتخابات بود، انگار با اختلاف کم به آرژانتین باخته­اند و نه شوکی در کار بود و نه پذیرش شکستی!

     تا کی می­خواهیم دین و آبرویمان را به دست چند تحلیل­گر و سخنران مرفه بی درد بدهیم که فقط و فقط می­خواهند حزب­اللهی را در درون حزب خودشان کنترل کنند. تا کی باید تحلیلات مهدی محمد ویاسر جبرائیلی و حمید رسایی، حسین شریعتمداری و ... گولمان بزند و تا آخرین لحظه از پیروزی بزرگ بگویند و یک روز بعد هم انگار اتفاقی نیفتاده باز دهان باز کنند و تحلیل تحویل ما بدهند. اگر اینها بگذارند باید بپذیریم شکست خورده­ایم باید قبول کنیم هم در مصداق انقلابی و هم در نتیجه بازنده­ایم اما همین تحلیل گران به ظاهر انقلابی مگر اجازه می­دهند، می­گویند ما که شکست نخوردیم "این عدم فتح" بود دیگری می­گوید "تقصیر احمدی نژاد است" بعدی می­گوید "برای تکلیف طلبان شکستی در کار نیست" و هزاران هزار توجیه دیگر برای مهار انقلابی­هایِ پاک.

     در این میان اما هستند کسانی که بیدار می­شوند مثل حسین قدیانی مشخصا پس از انتخابات کمی چشمش را باز کرد اما شریعتمداری­ها فورا گوشش را پیچیدند! اینها یادشان رفته قبل از انتخابات تحلیل می­کردند که حتی یک چوب خشک هم جلوی روحانی رای می­آورد! آری نماینده شما که به خورد انقلابی­ها هم دادید حتی چوب خشک هم نبود. همین تئوریسین سیاست چوب خشکی بعد از انتخابات تحلیل می­کند که ما بازنده نبودیم ما پیروز شدیم یا می­گوید بازنده اصلی انتخابات احمدی نژاد بود! این قشر اصلا اگر غذایشان هم شور شود تقصیر احمدی نژاد است اگر هم بی نمک باشد باز تقصیر احمدی نژاد است. کسی که انقلابی­گری را در حد نقد وضعیت اقتصادی موجود تقلیل می­دهد نمی­تواند نماینده قشر آرمان خواه باشد.

      بیایید بپذیریم بازی خورده­ایم و این تحلیل­گران مفت خور را از خودمان دور کنیم کسانی که چند سال است برای ما سناریوی شکست نوشته­اند تا ما را در درون خودشان حفظ کنند. تا حالا از خود پرسیده­اید این تحلیل­گران چه رویی دارند که هر ساعت تجدید نظر می­کنند انگار فقط اتفاقی افتاده که وضویشان باطل شده است!

      حزب­اللهی­ها بوسیله تحلیلات اصولگرایان اینقدر بی تحلیل شده­اند که هر چیزی و هر کسی را به خوردشان بدهند می­پذیرند و صدایشان هم در نمی­آید. اصلا انتخابات برای چه!؟ بگویند فلانی رئیس­جمهور است و خلاص. حزب­اللهی­ها سکوت می­کنند و می­گویند حتما مصلحت است!  مگر در برابر مفسدین و تائید صلاحیت­ها به اسم مصلحت سکوت نکردند، این هم حتما مصلحت است!

      برادران و خواهران انقلابی باید بدانیم ملت و مملکتی که از آرمان تهی شود به بیگانه روی می­آورد وقتی ساده‌زیستی به عوام‌فریبی، استکبار ستیزی به ماجراجویی، پاکدستی و مبارزه با فساد به ساختارشکنی، فهم جهانی از انقلاب به انحراف اعتقادی، رسیدگی به محرومین به توزیع فقر، تعبیر انقلابی از دین به ضدیت با روحانیت و ... تعبیر می­شوند دیگر از انقلاب چه می­ماند و جالب که بدانیم نماینده انقلابی­ها می­نشیند و با سکوتش همه اینها را تائید می­کند. اما جالب تر اینکه مردم این سکوت را نه تنها اخلاق مداری نمی­دانند بلکه این را به ناکارآمدی تعبیر می­کنند و در این سکوت بی­تقوایی زیادی را می­بینند. مردم (حتی همان کسانی که به این فرد رای دادند) این نماینده جعلی انقلاب را برخواسته از قوه قضائیه­ای می­دانند که با مفاسد مسامحه می­کند، فساد بزرگان را رها می­گذارد و یقه آفتابه دزدها را می­گیرد، از مبارزه با فساد می­گوید تا مبارزه با مفسدین فراموش شود، قوه قضائیه­ای که با قرار گرفتن در مقام الوهیت هر گونه صدایی را خفه کرده است از میثم صفائیان گرفته تا منصور نظری و ...

     انقلابی­نمایی که با توجیه مصلحت همه چیز را به باد فنا داده چگونه خودش را انقلابی می­داند. باز هم می­گویم متاسفانه حزب­اللهی­ها هیچ تحلیلی ندارند حتی در ساده ترین موضوعات مثل سوریه هم اینها هیچ تحلیلی از خود ندارند و فقط به چند نوشته و یاداشت تئوریسین­های پیروزی بزرگ! و چوب خشک! قانع شده­اند. وضعیت به گونه ای است که قبل از انتخابات، چهار نفر، چهار تحلیل بی خود! و یک انقلابی جعلی تحویل حزب­الله می­دهند و می­گویند این تحلیلات و این هم رئیس جمهور محبوبِ محرومین! و حزب­اللهی­های ساده لوح هم آبرو و دین خود را برمی­دارند و پای کار می­آیند.

     اصلا شما حزب­اللهی­های کی هستید که خود را از رئیس جمهور فعلی انقلابی تر می­دانید!؟ اصلا شما با چه توجیهی مفسد فی الارض شده­اید و تائید شده شورای نگهبان را مفسد می­دانید!؟ مگر نگفتند که 12 فقیه شورای نگهبان با تائید هر شخص بینی و بین الله شهادت می­دهند آن شخص "مومن"، "با تقوا"، "مدیر و مدبر" و "امین" است پس شما چگونه این شخص را مفسد می­دانید!؟ اصلا چرا ناراحتید!؟ وقتی خودتا سکوت کردید باید منتظر این روز هم می­بودید

      بله دوستان حزب­اللهی متاسفانه راه را اشتباه رفته­اید، اصلا بازی را از جای اشتباهی شروع کرده­اید و با دست کشیدن از مبارزه، به نحوی استراتژیک و نوبخت گونه ماست مالی و توجیه می­کنید.! هر بار هم شکست خورده­اید به خوردتان داده­اند که "عدم فتح" بود نه شکست. این عدم شکست شما به احتمال زیاد مام انقلاب را با ترامپ به حجله خواهد فرستاد و شما باز توجیه در توجیه!

     آری دوستان حزب­اللهیِ پاک، شما مقصر اصلی نیستید ولی به مرگ آرمان­ها بسیار تا بسیار نزدیک شده­اید در لبه پرتگاه ایستاده­اید و به اسم مصلحت سکوت می­کنید حتی اگر شما را به پایین پرت کنند باز توجیه می­کنید، دیگر آرمانی نمانده و این آرمان­های پاک به دست مصلحت گرایانی افتاده که آنها را به فروش گذاشته­اند و برای منافع خودشان آرمان انقلاب و حزب­اللهی­ها را قربانی می­کنند و از این قربانیان پیراهن عثمان می­سازند و ولی دم می­شوند و شما حزب­اللهی­هایِ بی تحلیل هم به نام مصلحت سکوت می­کنید. اصولگرایانی که امروز خود را به عنوان جبهه انقلاب معرفی کرده­اند و شما حزب­اللهی­ها هم محکم پشت سرشان ایستاده­اید (و از ما هم می­خواهید چنین کنیم) از آرمان خواهی می­گویند ولی برایش فداکاری نمی­کنند، از مبارزه با فساد می­گویند ولی دست خودشان هم در بیت المال است و با مفسدان مسامحه می­کنند، از استکبارستیزی حرف می­زنند اما دربه­در به دنبال نقد کردن چک برجام می­دوند! آری! اینها نان دین خورده­اند و کار دنیا کرده­اند و زمانی که رای نمی­آورند شما مقصر هستید، می­گویند "کار تشکیلاتی بلد نیستید، شما گوش نمی­کنید، شما وقت نگذاشتید و ..." در صورتی که در همین انتخابات گذشته حزب­اللهی­ها خیلی خیلی بیشتر از رقیب وقت گذاشتند اما مشخصا مشکل از خود آقایان است. و البته مقصر حزب­اللهی­ها هم هستند که بدون چشم و گوش دنباله روی گروهی شده­اند که وقتی منافع­شان به خطر می­افتد آرمان­ها را به آتش می­اندازند و صدایشان گوش فلک را کر می­کند و زمانی که آرمان­ها به خطر می­افتد می­گویند باید صبور بود و عقلانی رفتار کرد، نباید دست دشمن بهانه داد و ...

     رای نیاوردن در انتخابات برای اصولگرایان شکست محسوب نمی­شود چون این گروه از قدرت غیرجمهوریتی در نظام بهره می­برند که در هر صورتی اشرافیت سیاسی خود را حفظ می­کنند به همین خاطر تمام تلاش خود را به مهار حزب­اللهی­ها به کار می­گیرند هر چند با از دست دادن آخرین قدرت اجرایی (شهردار) باید منتظر دور شدن این قشر از فضا سیاسی کشور بود.

     حزب­اللهی­ها به شدت در این سال­ها بازی خورده­اند به گونه ای که هر چیزی را به اسم مصلحت به فنا داده و منفعل شده­اند. وقتی شورای نگهبان تعدادی از از افراد را تائید کرد حزب­اللهی­ها که مشخصا همه می­دانستند در این مورد بی تقوایی صورت گرفته ولی سکوت کردند و گفتند در انتخابات شکست شان می­دهیم! اما باید می­دانستند اصل انقلاب زیر سوال رفته، باید می­دانستند این مصلحت اندیشی اصل انقلاب را نشانه گرفته است و با پیروزی جبهه به اصطلاح انقلابی در انتخابات هم مشکل حل نمی­شود.

     خوب است در اینجا یک مورد را هم بررسی کنیم تا به افول فکری حزب­اللهی­ها بیشتر برسیم. غیر از تائید صلاحیت دو نفر اصلی در انتخابات امسال نکته ای که عجیب بود تائید شدن دو نامزد پوششی برای دو نفر اصلی بود، دو نفری که یکی­شان به صراحت اعلام می­کرد که پوششی است و دیگری هم اگر کمی (فقط کمی) فکر می­کردید مشخص می­شد که پوششی است. تائید صلاحیت این پوششی­ها هم به اسم مصلحت می­شود کنار گذاشت! اما نکته عجیب تر که حزب­اللهی­ها در موردش واکنشی نداشتند تائید شدن دو شخصی بود که کوچکترین نشانه ای از مدیر و مدبر بودن در آنها دیده نمی­شد. آیا شورای نگهبان ذره ای فکر نکرد که اینها اگر رئیس جمهور شوند تکلیف مردم و مملکت چیست؟ و واقعا چرا حزب­اللهی­ها اینقدر منفعل شده­اند که ذره­ای به این موارد اعتراض نمی­کنند و می­گویند حتما مصلحت بوده! آخر این چه مصلحتی است! مگر رهبری نگفتند که در تائید افراد، شورای نگهبان نباید هیچگونه مصلحت­اندیشی کند پس چگونه است سخنگوی شورای نگهبان می­گوید در این دوره مصلحت اندیشی­هایی شد و حزب­اللهی­ها پیرو خط امام و رهبری هم ...

      معمار کبیر انقلاب در مورد کارشکنی مسئولان می­گویند: «... باید گروهی تشکیل شود که هر کس بر خلاف عمل می­کند گوشش را بگیرند و از اداره بیرونش کنند، و مامور بگذارند که دیگر برنگردد و هرگز راهش ندهند. باید دید چه کسانی کارشکنی می­کنند، آیا خود وزیر است؟ دستش را بگیرند و از وزارتخانه اخراجش کنند. ما با کسی شوخی نداریم». (جلد 12 صحیفه نور صفحه 486)

      امروز هم که می­گویند برای تخلفات انتخاباتی توبه کنید چون حق الناس است! وقتی می­گوییم حق الناس با توبه که حل نمی­شود همین حزب­اللهی­ها صدای اعتراضشان بلند می­شود که چرا می­خواهید نظام را تضعیف کنید! یا بدتر از این می­گویند: «شما بیشتر از رهبری میدانی!؟» (دقت کنید تک تک آرای مردم حق الناس است نه نتیجه انتخابات) شما را به خدا کمی به خود بیایید این حزب­اللهی منفعل است که نظام را تضعیف می­کند تا کی می­خواهید به اسم اخلاق و مصلحت به آرمان انقلاب خیانت کنید. بیایید از این کانون­ها «زر و زور» فاصله بگیریم تا بهتر و بیشتر پایبند انقلاب باشیم. باید به همه بفهمانیم انقلاب در هدف خود جدی است حضرت روح الله می­فرمایند: « این‌ مسأله‌ که‌ نظام‌ در اهداف‌ خود جدی‌ است‌ و در صورت‌ به‌ خطر افتادن‌ ارزشهای‌ اسلامی‌ با هرکس‌ در هر موقعیت‌ قاطعانه‌ برخورد می‌نماید باید به‌ عنوان‌ یک‌ اصل‌ خدشه‌ناپذیر برای‌ تمامی‌ دست‌اندرکاران‌ و مردم‌ تبلیغ‌ گردد» حالا چه شده است که با اینهمه تاکید معمار انقلاب باز هم حزب­اللهی­ها از هر چیزی به اسم مصلحت نظام (که البته در جای خود بسیار مهم است) می­گذرند. این را باید در کانون­های «زر و زور اصولگرایی» جستجو کرد که در صدد مصادره انقلاب هستند.

      اما نکته مهم دیگری که باید مورد توجه قرار بگیرد «گفتمان امنیت» است. همانگونه که گفته شد اصولگرایی گفتمان عدالت را فدای گفتمان امنیت کرده اما این موضوع به همین­جا هم ختم نمی­شود گفتمان امنیت به­گونه­ای رواج پیدا کرده حتی آرمان اصلی شهدای عزیز مدافع حرم فراموش شده و به تامین امنیت جمهوری اسلامی تقلیل یافته و همین تقلیل آرمان باعث شده هر کسی به این عزیزان توهین کند و تهمت بزند و بگوید ما با مذاکره حلش می­کنیم چرا جوانان را جلوی گلوله قرار می­دهید. راست هم می­گویند می­خواهند با مذاکره امنیت کشور را حل کنند. علت اصلی رواج این تفکر دور شدن از آرمان اصلی مدافعان حرم است. مدافع حرم در خدمت انقلاب است نه جمهور اسلامی. آرمان این عزیزان «تلاش و جهاد در راه انقلاب جهانی مستضعفین» است نه «تامین امنیت کشور». البته امنیت کشور نیز در ذیل همان آرمان بزرگ محقق می­شود. همین تفکر و گفتمان امنیت است که باعث شده از کربلا درس مذاکره گرفته شود.

     آری ما گفتیم! خمینی تو شاهد باش ما هم خود اندیشیدیم و هم به دوستان پاک انقلابی گوشزد کردیم. گوشزد کردیم که باید «حزب­اللهی» باشیم نه «حزب­الهی».

     آری برادران و خواهران عزیز! مستضفان بیش از آنکه محتاج ثروت باشند، محتاج قدرتند، محرومان «سید» و «آقا» نمی­خواهند «یاور» و «همراه» می خواهند و مردم با حضورشان «امنیت» را تضمین می­کنند و از شما انقلابی­ها «عدالت» را مطالبه می­کنند.

     عزیزان! بیایید فرض کنیم در این دوره جهانگیری و روحانی به دور دوم می­رفتند به نظرتان جبهه به ظاهر انقلابی چه آشی به خورد حزب­الله در دور دوم می­داد؟ شاید فکر کنید به خود می­آمدند و به این نتیجه می­رسیدند از همان ابتدا اشتباه کرده­اند و باید طریق را عوض کنند، یا شاید فکر کنید دعوت به رای ندادن یا رای باطله دادن می­کردند. اما نه! اینها باز تحلیل می­کردند و از حزب­الله می­خواستند پشت روحانی بایستد تا جهانگیری رئیس جمهور نشود و همین موضوع است که باید گفت دیگر به این جماعت امیدی نیست و باید راه را از این گروه اقتدارگرا جدا کرد و گرنه این شکست­ها ادامه خواهد داشت!

     بزرگواران! طرحی که امروز حزب­الله را به این ظاهر الانقلابی­ها رسانده با کمی تلاش بیشتر می­تواند از اینها هم عبور دهد و به روحانی و از روحانی به خود آمریکا برساند و این همان خطری است که آرام آرام به جامعه حزب­الله نزدیک شده و امروز به بیخ گوش­مان رسیده.

     برادران و خواهرانی که می­دانم انقلاب را دوست دارید! مردم این سرزمین پاک و دوستدار انقلاب هستند این مردم همان­ها هستند که سال 84 بت تبعیض طبقاتی را شکستند، سال 88 با تمام وجود پای عدالت ایستادند و در 9 دی همان سال همین مردم به اسم عدالت، از فتنه عبور کردند. اشتباه نکنید این مردم قوم موسی و اهل کوفه نیستند مشکل از ماست که به شعارهای انقلاب رنگ واقعیت و جذابیت ندادیم و مردم نمی­توانند باورشان کنند. شاید بالاخره به این نتیجه باید برسیم و استغفار کنیم: «ما محرومان مستضعف (همان به استضعاف کشیده‌ها) هیچ چاره‌ای نداریم جز اینکه: بپذیریم جایگاه چندانی در عرصة سیاست و قدرت نداریم. جز اینکه: عرصه قدرتمندان ــ هم نادمان غربزده و هم ناکثین بی سروصدا و مدعی ــ ابدا گوشی برای شنیدن حرف‌های امثال شماها دربارة عدالت و عدالتخواهی و توزیع عادلانه ثروت و قدرت و اطلاعات ندارند. من بنوبة خودم استغفار می‌کنم که سال‌ها در غفلت بسر برده‌ام.» (بخش ابتدایی استغفار نامه دکتر سعید زیبا کلام)

     سال­هاست مردم را به اسم ضد ولایت از خود دور کرده­اید! انگار ولایت پرچمی است که به دست این گروه داده شده، ولایت پذیری را مثل چماق بر سر این و آن می کوبید و از خود دور می­کنید در صورتی که ولایت مانند ابری است که همه مردم این سرزمین در زیر سایه­اش زندگی می­کنند. نباید ولایت را در کسانی محصور کنیم باید این مشخصه را با همه مردم تقسیم کنیم تا از محتوای گرانبهایش همه آگاه شوند و ولایت­پذیری مفهومی شود. متاسفانه این روزها به خاطر رفتار بعضی حزب­اللهی­ها ولایت­پذیری به مشخصه­ای سطحی تبدیل شده است.

     رهبر انقلاب: در زمان امام(رضوان‌اللَّه‌علیه) ما می­دیدیم که ایشان مطلبی را می­فرمودند، اما در مجلس همه به آن رأی نمی­دادند؛ نمی­شود گفت اینها ضد ولایت فقیه‌اند. من یادم هست که یک وقت راجع به رادیو و تلویزیون یک نظر این بود که رؤسای سه قوه، شورای عالی رادیو و تلویزیون باشند؛ همان شورای سرپرستی­ای که سابق بود. بنده خودم با ایشان صحبت کرده بودم و می­دانستم که نظرشان این است که رئیس جمهور و رئیس مجلس و رئیس قوه‌ی قضاییه، اعضای شورای سرپرستی را تشکیل بدهند. قاعده‌اش هم همین بود که وقتی میگویند سه قوه نظارت کنند - که در قانون اساسی قبلی، تعبیر این‌گونه بود - باید شورایی با این ترکیب تشکیل شود؛ آسانترین وجهش این است. وقتی این پیشنهاد به مجلس آمد، آقای هاشمی آن را مطرح کردند؛ اما با اکثریت قاطعی رد شد! با این‌که ایشان هم گفتند که این نظر امام است، اما فقط عده‌ی معدودی به آن رأی دادند! واقعاً نمی­شود به آن اکثریت گفت که شما ضد ولایت فقیه هستید؛ نه، همه‌شان هم فدایی امام و علاقه‌مند به امام و مخلص امام بودند؛ خیلی­هایشان هم جبهه‌برو بودند؛ اما این حرف را قبول نداشتند؛ بنابراین باید واقعاً این چیزها از هم تفکیک بشود. در همان وقت ما کسانی را میشناختیم که به فلان مرکز می­رفتند و صحبت می­کردند و در اصلِ اعتبار نظر ولایت فقیه خدشه می­کردند! این حرفها مربوط به امروز نیست که حالا کسی خیال کند بعضیها امروز این حرفها را می­زنند؛ نه، همان زمان می­زدند؛ ما در جریان بودیم و افرادش را می­شناختیم؛ الان هم یقیناً آثار و نوارها و حرفهای­شان هست. غرض، رمی به «ضدیت با ولایت فقیه» چیز آسانی نیست که ما تا اندک چیزی از کسی دیدیم، فوراً این مُهر را به پیشانی او بزنیم. (4 اسفند 1370)

     به جای آنکه به دنبال نشانه های لغزش و خطا در مردم باشید باید به دنبال نشانه های ایمان بگردیم و این اصلی­ترین وجه تمایز انقلابی­های واقعی و انقلابی­های عملگراست.

     دوستان انقلابی! در مورد ائتلاف و وحدت توجه به دو نکته ضروری است 1- باید بدانیم انقلابی­گری با فساد هیچگاه و با هیچ هدفی ائتلاف نمی­کند حتی اگر مطمئن شود رقیبش پیروز می­شود دست به دامان مفسد نمی­شود که اگر چنین باشد دیگر انقلابی نیست. «آنان که تلاش می کنند به ناحق به حاکمیت برسند لیکن مدعی­اند که حق را جاری می­کنند. این امری محال است. وقتی اصل فاسد باشد نمی­تواند اصلاح ایجاد کند. اینان دروغگویان و منافقان واقعی­اند.» 2- وحدت تنها وقتی خوب است که از برد تا حد زیادی مطمئن باشید. در غیر این صورت وحدت تنها منجر به باخت «شدیدتر» شما خواهد شد؛ چه از لحاظ تعداد رأی و چه از نظر عمق اراده پشت آراء. همانگونه که در انتخابات امسال چنین شد و هم احتمال دو مرحله ای شدن انتخابات را سلب کرد و هم بهانه عدم وحدت را از اصولگرایان گرفت. و بدتر از همه وقتی یک نامزد را نماینده نظام معرفی می­کنید، رقیب قاعدتا نامزد آمریکا می­شود و این از هرگونه شکستی بدتر است.

      همچنین اینکه تمام اشخاص اصولگرا و رسانه­های این گروه و تمامی مادحین (مداحان) پشت سر نماینده اصولگرای این دوره آمدند و پای کار بودند ولی باز هم شکست خوردند، آزمایشی بود بر این ادعایِ اصولگرایان، که جریان انقلاب سال 84 و 88 با کمک ما رای آورد.

     داستان جنگ طالوت و جالوت که در قرآن آمده بسیار قابل تامل است. سپاه طالوت از لحاظ فیزیکی و لشکری بسیار در موضع ضعف قرار دارد بگونه­ای که بسیاری از این سپاه ناامید می­شوند اما قرآن می­گوید: «و لَمَّا بَرَزُوا لِجالُوتَ وَ جُنُودِهِ قالُوا رَبَّنا أَفْرِغْ عَلَیْنا صَبْراً وَ ثَبِّتْ أَقْدامَنا وَ انْصُرْنا عَلَی الْقَوْمِ الْکافِرینَ» وقتی تعدادی از این سپاه به سوی خدا رو آوردند و از خدا نصرت خواستند خدا نیز آنها را فاتح و پیروز گرداند. حقیقتا کار برای خدا شکست ندارد و اگر شکست و عدم فتحی هم هست ایراد به خود ماست و انقلاب ایران چنین حرکتی است که امید است تداوم یابد.

اما در این چهارسالِ دولت اعدالیون اتفاقات ویژه­ای خواهد افتاد. سندهای به مراتب بیشتری شبیه سند 2030 امضاء خواهند شد، همانگونه که پیش از انتخابات گفتیم، بدون توجه به نتیجه انتخابات موج قوی­تر و نیرومندتری از غربگرایی کشور را فرا خواهد گرفت، مردم مقصر تحریم­های جدید را دولت نخواهند دانست و انگشت اشاره آنها به سوی اصولگرایان خواهد بود و حساسیت‌برانگیزی‌های اصولگرایان را عامل اصلی فاجعه خواهند دانست و باز روحانی نقش نجات­بخش بودن را ایفا خواهد کرد و باز برجامی دیگر! و آن زمان دیگر نمی­توان گفت که برجام انقلاب را خواهد فروخت چون می­گویند اگر برجام بد بود چرا می­خواستید چک آن را نقد کنید!؟ می­گویند شما که گلابی برجام را می خواستد!.

     در این چهار سال حسن روحانی نیز به ریاست جمهوری قانع نخواهد ماند و مسندهای بزرگتری را نشانه می­گیرد همانگونه که محسن هاشمی به ریاست شورای شهر اکتفا نمی­کند. مجلس در این چهار سال به طرز آشکارتر و جدی­تری به دنبال نظام پارلمانی خواهد بود (همانگونه که از مصاحبه جدید علی مطهری هم می­توان فهمید) که در این صورت عملا قدرت خارج از احزاب حذف خواهد شد و دیگر هیچ نیروی انقلابیِ مستقلی نمی­تواند عرض اندام کند.

در چنین شرایطی چگونه باید انسجام اجتماعی را بازیافت؟ و چگونه می‌توان مردم را در برابر دشمن متحد ساخت؟ و چگونه باید مانع تحویل داده شدن تمام دستاوردهای انقلاب و عقب‌نشینی کامل از هر آنچه خمینی آورده بود شویم؟

    باید به سمت انقلابی­گری واقعی روی آورد و به شعارها رنگ واقعیت داد. باید به طرز جدی­تری اصولگرایی را کنار گذاشت و نیروهای انقلابی مستقل را به آغوش کشید که در این صورت حتی ناپایداری­ها هم مجبورند بر خلاف میل همراه جریان انقلابی واقعی شوند. باید برای تشخیص فرد انقلابی اهتمام بیشتری نمود و انقلاب را بهتر و صحیح تر تبیین کرد که در صورت تحقق همه این موارد، به لطف خدا انقلاب حتما رای بالاتری خواهد داشت. بنابراین وضعیت اینگونه نخواهد ماند.

خواست عمیق و اراده ملت ایران به بهبود اوضاعش یقیناً برآورده خواهد شد، باندهای قدرت و ثروت شکسته و پراکنده و برچیده خواهند شد، فهرست اموال تمام مسئولین در پیشگاه مردم به نمایش در خواهد آمد و با ثروت ابتدای انقلاب‌شان مقایسه خواهد شد،کرامت مستضعفین به آنان باز خواهد گشت، نحوه هزینه‌کرد تمام اموال توسط نهادهای مختلف شفاف خواهد شد، با واگذاری تصمیم‌گیری‌ها به مردم حلقه‌های بسته مدیران شکسته خواهد شد، با کنار رفتن تنگ‌نظری سیاسی و مذهبی استعدادها شکوفا خواهند گردید، اشراف اقتصادی و سیاسی و مذهبی در برابر مردم به تعظیم وادار خواهند شد، قوه قضائیه و صدا و سیما و سازمان اوقاف و .... در پیشگاه مردم پاسخگو شده، و عملکرد و انتصابات خویش را مردمی خواهند کرد و ... و هر چند سال‌های درازی طول بکشد، نهایتاً به سوی وضعی بسیار بهتر و در شأن عظمت دین و تاریخ‌مان حرکت خواهیم کرد. وضعی که فاصله‌ای کهکشانی با آن داریم. این اتفاق خواهد افتاد ...

     وگرنه جامعه‌ای که از آرمان‌ها تهی شده باشد، و مردمی که مجموعه سیاسیون کشورشان را در برآورده کردن اراده خویش ناتوان بیابند، به بیگانه پناه خواهند برد و جامعه‌ی بی‌آرمان هر چند به ظاهر پایدار باشد با تندبادی نه چندان قوی از پای در خواهد آمد و تکه تکه خواهد شد.اتفاقی که از ما دور نیست... لذا تنها راه ما آخرین تیر ترکش سنت است... کسی که بتواند دوقطبی سنت و مدرنیته را از میان بردارد و دوقطبی عدالت و فساد را جایگزین آن کند.

 

در پایان خوب است فرازهایی از خطبه امام حسین علیه السلام یک سال قبل از حادثه عاشورا را مرور کنیم: (ترجمه دکتر رحیم پور)

«حق مستضعفان و طبقات محروم جامعه را تضییع کرده‌اید. شما نسبت به حق ضعفا و محرومین کوتاه آمده‌اید. این حقوق را نادیده گرفته‌اید و سکوت کرده‌اید اما هر چیز که فکر می‌کردید حق خودتان است مطالبه کردید.

شما هر جا حق ضعفا و مستضعفین بود کوتاه آمدید و گفتید ان شاءالله خدا در آخرت جبران می‌کند اما هر جا منافع خودتان بود آن را به شدت مطالبه کردید و محکم ایستادید. شما نه مالی در راه خدا بذل کردید و نه جانتان را در راه ارزش‌ها و عدالت به خطر انداختید و نه حاضر شدید با قوم و خویش‌ها و دوستانتان به خاطر خدا و اجرای عدالت و اسلام درگیر شوید. با همه‌ی این کوتاهی‌ها از خدا بهشت را هم می‌خواهید؟ پس از همه‌ی این عافیت طلبی‌ها و دنیا پرستی‌ها منتظرید که در بهشت همسایه‌ی پیامبران او باشید! در حالی که من می‌ترسم خداوند در همین روزها از شما انتقام بگیرد. خداوند از شما انتقام خواهد گرفت.

مقام شما از کرامات خداست. دستاورد خودتان نیست. شما مردان الهی و مجاهدان و عدالت خواهان را اکرام و احترام نمی‌کنید و تکلیف شناسان را قدر نمی‌دهید. حال آنکه به نام خدا در میان مردم محترمید. می­بینید که پیمان­های خدا در این جامعه نقض می‌شود و آرام نشسته‌اید و فریاد نمی‌زنید اما همین که به یکی از میثاق‌های پدران­تان بی‌حرمتی شود داد و بیداد به راه می‌اندازید. میثاق خدا و پیامبر خدا زیر پا گذاشته شده، شما آرامید، سکوت کرده و آن را توجیه می‌کنید. حال میثاق پیامبر در این جامعه تحقیر شده است.

لالها، زمینگیران، کوران، فقرا و بیچاره‌ها در سرزمین‌های اسلامی بر روی زمین رها شده‌اند و بی‌پناهند و کسی به اینها رحم نمی‌کند. شما به این وظیفه‌ی دینی و الهی‌تان عمل نمی‌کنید و کسی مثل من هم که می‌خواهد عمل کند، کمکش نمی‌کنید. میثاق خدا این است که بیچاره‌ها و زمینگیرها نباید در شهرها گرسنه بمانند و کسی به دادشان نرسد. این میثاق خداست و شما خیانت کرده‌اید. شما مدام به دنبال ماستمالی و مسامحه؛ یعنی سازش با حاکمیت هستید تا خودتان امنیت داشته باشید، ولی امنیت و حقوق مردم برایتان مهم نیست. فقط امنیت و منافع خودتان برایتان مهم است. همه‌ی اینها محرّمات الهی بود که می‌بایست ترک می‌کردید و نکردید»

 

بعد التحریر:

      توصیه می­کنم یاداشتی که با عنوان «استغفار نامه دکتر سعید زیباکلام» منتشر شده است را با جان و دل یک بار بخوانید مطمئنا تاثیرگذار خواهد بود.

     تشکر ویژه از برادر بزرگوار آقای «محمدمهدی میرزایی­پور» که اجازه استفاده از یاداشت­هایشان را به این حقیر داد.

 

والسلام

مهدی موسی پور

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۶/۰۳/۰۹
مدد ..

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">